طناب دار به گردن زن36ساله گره خورد؛ چشمانش را بست و ناگهان…
روزنامه ایران نوشت: 19 مرداد سال 84 جسد خونین مردی جوان در خانهاش کشف شد. نخستین بررسیهای تیم جنایی استان البرز نشان میداد مقتول با شلیک یک گلوله به سینهاش جان باخته است.
در ادامه تحقیقات جسد این مهندس جوان به پزشکی قانونی منتقل شد و کارآگاهان با بررسی تماسهای تلفنی مقتول ردپای یک زن را پیدا کردند. با دستگیری وی و همسرش سرانجام راز این جنایت فاش شد.
زن 20 ساله در بازجوییها گفت: من این مهندس جوان را کشتم. نمیخواستم این اتفاق بیفتد اما مجبور شدم. الان هم خیلی پشیمانم.
زن جوان در حالی که گریه میکرد گفت: شوهرم مرا مجبور به این کار کرد. او مرا وادار میکرد با ترفند سرراه مردان ثروتمند قرار بگیرم تا در فرصتی مناسب او با اسلحه به محل قرار ما بیاید و اقدام به سرقت مسلحانه و اخاذی کند. روز حادثه هم وقتی من در حال صحبت با مقتول بودم شوهرم سررسید و با اسلحه او را تهدید کرد که اگر میخواهی آبرویت نرود باید پول بدهی اما او در دفاع از خودش با شوهرم درگیر شد و من هم به ناچار اسلحهای که در کیفم داشتم را بیرون آوردم و دو گلوله به مهندس جوان شلیک کردم که یک گلوله به دیوار و گلوله بعدی به سینه او خورد.
با اعترافات این زن همسرش نیز دستگیر شد و پس از چندین جلسه محاکمه در دادگاه کیفری البرز زن جوان به قصاص و 10 سال حبس به خاطر سرقت مسلحانه و اخاذی و شوهرش نیز به اتهام سرقت مسلحانه به 15 سال حبس محکوم شد واین حکم از سوی دادرسان دیوانعالی کشور مهر تأیید خورد.
با تأیید این حکم پرونده زن جوان به شعبه ششم اجرای احکام رفت تا سحرگاه چهارشنبه 17 آذر حکم قصاص انجام شود.
ساعت 6 بامداد دیروز در گرگ و میش هوا درهای آهنی زندان کرج باز شد و زن 36 ساله قدم در حیاط زندان گذاشت. زن زندانی با دیدن چوبه دار به سختی قدمهای لرزانش را روی زمین میکشید و به سمت ایستگاه مرگ حرکت میکرد. از شب قبل که او را به سلول انفرادی و قرنطینه برده بودند میدانست آخرین شب زندگیاش را پشت سر میگذارد در آخرین لحظات زندگی به راز و نیاز پرداخت و به خاطر گناهانش طلب عفو کرد.
رئیس شعبه ششم اجرای احکام دادگستری کرج، مسئولان زندان فردیس و ندامتگاه کرج، مددکاران و اولیای دم مقتول در زندان حضور یافتند. مذاکرات برای بخشش متهم با اولیای دم ادامه داشت اما خبری از بخشش نبود. بالاخره زن جوان روی سکوی اعدام رفت و طناب دور گردنش حلقه شد. در حالی که زن جوان چشمانش را بسته و در انتظار مرگ ایستاده بود ناگهان صدای قاضی شعبه شعبه ششم اجرای احکام را شنید که دستور داد طناب را از گردنش باز کنند و او را پایین بیاورند. اولیای دم که فرزند مقتول بود. در آخرین لحظات او را بخشیدند و زن جوان بعد از 16 سال از کابوس مرگ رهایی یافت.
او سجده کنان روی زمین نشست و در شوک این معجزه الهی به گریه افتاد.
محسن اکبرپور مددکار ندامتگاه کرج به خبرنگار «ایران» گفت: با جلب رضایت اولیای دم و به شرط اینکه متهم مبلغی را برای انجام امور خیریه بپردازد از اجرای حکم قصاص جلوگیری شد.
گفتوگو با زن جوان بعد از رضایت
وقتی که از زندان به سلول انفرادی منتقل شدی چه حسی داشتی؟
وقتی اسم خودم را از بلندگوی زندان شنیدم و مرا به سلول انفرادی منتقل کردند دیگر مطمئن شدم که قرار است اعدام شوم.
فکرش را میکردید که بخشیده شوید؟
نه هرگز چون من خودم را مستحق مرگ میدانستم ودر این مدت چون میدانستم که اولیای دم راضی به رضایت نیستند، امیدم به اینکه بخشیده شوم کمرنگ شده بود. اما واقعاً نباید هیچ وقت از لطف خدا ناامید شد. خانواده مقتول و مددکاران زندان خیلی در حقم لطف کردند.
در مدتی که در زندان به سر میبردید چه کردید؟
در این مدت هنرهای مختلفی یاد گرفتم و خیاطی و کارهای هنری انجام میدادم.
می خواهی بعد از آزادی چه کار کنی؟
می خواهم یک عمر در خدمت پدر و مادرم باشم و با هنرهایی که یاد گرفتم کسب درآمد کنم.
از شوهرت خبر داری؟
او به 15 سال حبس محکوم شد و همان سالهای اول از هم جدا شدیم ولی به تازگی شنیدم بعد از آزادی از زندان دوباره به خاطر مواد مخدر دستگیر شده است.
نظرات کاربران