اخبار 1962 روز پیش
بدون دیدگاه

گفتگو با پیام دهکردی، مایکل هاشمیان سریال گاندو + عکس

سریال گاندو روی آنتن شبکه ۳ رفت که به ماجرای جالب‌توجه و عجیب حضور جیسون رضاییان، شهروند ایرانی- آمریکایی در کشورمان و فعالیت‌های جاسوسی او می‌پردازد. پیام دهکردی با نقش مایکل هاشمیان، کاراکتر این شخصیت را به نمایش گذاشته است

بیوگرافی پیام دهکردی جاسوس سریال گاندو
پیام دهکردی، دانش‌آموخته رشته تئاتر است و اصلا عجیب نیست اگر در کارنامه فعالیت‌های او تا امروز، بیش از هر فعالیتی، بازیگری در تئاتر ثبت شده است. با این حال دهکردی برای بینندگان تلویزیون و علاقه‌مندان به سینما هم چهره شناخته‌شده‌ای است. این شب‌ها سریالی روی آنتن شبکه ۳ رفته که به ماجرای جالب‌توجه و عجیب حضور جیسون رضاییان، شهروند ایرانی- آمریکایی در کشورمان و فعالیت‌های جاسوسی او می‌پردازد.

دهکردی با نقش مایکل هاشمیان، کاراکتر این شخصیت را به نمایش گذاشته است. او که کارنامه‌ای کم‌تعداد نسبت به سال‌های حضورش در عرصه نمایش و تصویر دارد، می‌گوید گزیده‌کاری انتخاب شخصی او بوده، اما بازی در گاندو را پذیرفته، چون آن را فرصتی تکرارنشدنی برای خود، چه به‌عنوان بازیگر و چه به‌عنوان یک علاقه‌مند به تاریخ این سرزمین می‌دانسته است. گفت‌وگوی ما را با پیام دهکردی که این روز‌ها مشغول تدریس بازیگری هم هست بخوانید.

چرا تا این حد گزیده‌کار هستید و فاصله میان دفعاتی که شما را روی صحنه یا جلوی دوربین می‌بینیم زیاد است؟

این موضوع عوامل مختلفی دارد، بخشی از آن خواسته و بخشی دیگر ناخواسته است. خود من همواره کوشش کرده‌ام تا جایی که امکان دارد گزیده‌کاری کنم و بلافاصله کار‌ها را پشت سر هم انجام ندهم. تلاش کرده‌ام فرصتی برای خودم ایجاد کنم تا بتوانم دوباره اندوخته‌ای جمع کنم و بعد سراغ کار جدید بروم. وقتی متناوب کار کنی حتی اگر به سرچشمه‌های لایزال هم وصل باشی، بالاخره جایی این اتصال قطع می‌شود و جوشش و خلاقیت از بین می‌رود. تکرار‌ها و شباهت نقش‌ها با یکدیگر حاصل این اتفاق است. البته که نمی‌توان انکار کرد بخش بزرگی از زندگی من و همکارانم از این راه می‌گذرد و کارکردن در این فضا برایمان اجتناب‌ناپذیر است، اما تلاش می‌کنم به تکرار نیفتم.

من معتقدم بزرگی یک بازیگر به نقش اول بودن او نیست و مهم این است که حضورش حتی در یک سکانس، تأثیرگذار باشد. به همین اندازه هم معتقدم تعدد کار‌ها اهمیت ندارد بلکه چگالی و کیفیت کاری است که انجام می‌دهیم. گاهی می‌بینیم بازیگری در یک اثر حضور دارد و همان یک کار ارزش ده‌ها کار دیگر را دارد؛ مثل امثال سعید پورصمیمی که در آثار کمی حضور داشته، اما هر نقشی که بازی کرده به اثری ماندگار در سینما تبدیل شده است.

بخش ناخواسته این گزیده‌کاری چه بوده؟

گاهی کار‌های خوبی پیشنهاد شده که با پروژه دیگری مقارن بوده و نتوانسته‌ام آن را بپذیرم. گاهی هم کار را نپسندیده‌ام یا نقش را دوست نداشته‌ام، چون به‌نظرم چالشی برایم نداشته است. هم‌اکنون الفبایی در فضای سینما، تلویزیون و تئاتر ما ایجاد شده که در نتیجه آن، بیشتر تیم‌هایی که مشغول ساخت آثار هستند با ترکیب ثابت و یکسانی کار می‌کنند. شرایط تولید آن‌قدر دشوار شده که گروه‌های سازنده دوست دارند زودتر کاری را به سرانجام برسانند و به‌طور طبیعی سراغ گروهی می‌روند که کار کردن با آن را قبلا امتحان کرده‌اند.

با این توضیحات، گاندو چه ویژگی‌ای داشت که شما را برای بازیگری در آن ترغیب کرد؟

گروه کار و فضای حاکم بر آن برای من اهمیت زیادی دارد، بخش مهمی از تصمیم‌ام برای بازی در گاندو به این موضوع برمی‌گردد. گاندو عوامل حرفه‌ای و خوبی داشت و فیلمنامه هم قوی بود، اما مهم‌تر از همه خود شخصیت مایکل هاشمیان بود که برایم استثنایی بود. من عاشق تاریخ، فلسفه، روانشناسی و جامعه‌شناسی هستم. هروقت فرصتی باشد در این حوزه‌ها مطالعه می‌کنم. تاریخ معاصر ایران را خیلی دوست دارم و بعضی فعالیت‌هایم مربوط به همین علاقه‌مندی است. فکر می‌کنم بسیاری از اتفاقات، محصول حافظه تاریخی ضعیف ماست که سراغ مطالعه تاریخ نمی‌رود و فراموش می‌کند که چه اتفاقاتی در گذشته برایش افتاده است.

شخصیت مایکل هاشمیان که همان جیسون رضاییان است، یکی از افراد مهم در تاریخ معاصر ماست. او در سال ۹۳ به اتهام جاسوسی بازداشت می‌شود، ماجرا‌های معروفی که مستندات آن هم وجود دارد اتفاق می‌افتد و بعد هم در یک تبادل عجیب، به آمریکا برمی‌گردد. از این نظر نقش به‌نظرم فرصتی استثنایی بود، نه فقط برای من به‌عنوان یک بازیگر بلکه برای من به‌عنوان یک عاشق این سرزمین، تاریخ و نگاه‌های جامعه‌شناسی.

فکر کردم اگر بتوانم نقش یک خائن را با همه وجودم بازی کنم موفق بوده‌ام و این می‌توانست خدمتی باشد که به وطنم کرده‌ام. احساس کردم این نقشی است که اگر خوب ایفا شود می‌تواند برای تاریخ این سرزمین عبرت‌آموز باشد.

بعضی افراد معتقدند رضاییان جاسوس نبود. نظر شما در این‌باره چیست؟

بعضی‌ها می‌گویند رضاییان در فضای بازداشت متهم به جاسوسی شده و در واقعیت اینگونه نبوده است. من به‌عنوان یک فرد تئاتری که قرار نیست پدیده‌ها را قضاوت خطی بکند و نگاه رادیکال داشته باشد، سؤالات ساده‌ای را مطرح می‌کنم. اگر جیسون رضاییان جاسوس نبوده، یعنی دولت آمریکا حاضر است برای آزادی هر شهروند ایرانی-آمریکایی که به اتهام جاسوسی بازداشت شده، یک میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار پول نقد بپردازد؟ ۲۳ گروگان ایرانی را آزاد کند؟

وزیر امورخارجه در استقبال از او سخنرانی کند و بعد هم به کاخ سفید و ضیافت رئیس‌جمهور برود؟ اگر نمونه دیگری از این اتفاق وجود داشت، تردید‌ها نسبت به جاسوس‌بودن او را می‌پذیرفتم، اما این سؤالات آن‌قدر ساده و در عین حال واضح است که هرقدر هم مثبت‌اندیش باشیم نمی‌توانیم واقعیت جاسوسی و خائن بودن این فرد را نادیده بگیریم. تاریخ این سرزمین، زخم‌خورده خیانت‌هاست و جیسون رضاییان یکی از کوچک‌ترین خائنانی است که از گذشته تا همین امروز به این کشور آسیب رسانده‌اند.

نقش مایکل هاشمیان، به‌نظر خودتان منفی بود؟

اتفاقا در بازی کردن این نقش اصلا به طرف نشان دادن یک هیولا نرفتم. طراحی نقش بسیار سمپات است و از این کار هدف داشتم. در فیلم «در همین نزدیکی» هم همین رویه را انتخاب کردم و در نقش متفاوت فرشته مرگ طوری ظاهر شدم که مخاطب با خود بگوید مگر می‌شود این فرشته تا این حد ساده و نزدیک باشد؟ مایکل هاشمیان هم تصویری عادی دارد که باعث می‌شود مخاطب بگوید مگر می‌شود فردی با این ویژگی‌ها خائن باشد؟ این نقش فرصت ممتازی بود که برای آن ۲۵ کیلو وزن اضافه کردم و سراغ یادگیری لهجه رفتم تا هرچه طبیعی‌تر و باورپذیرتر باشد.

با پیشینه‌ای که در ذهن بینندگان تلویزیونی وجود دارد، ساختن و بازی کردن در سریالی با تم پلیسی و امنیتی به‌نظرتان ریسک نبود؟

فکر می‌کنم در این مورد فیلمنامه خیلی مهم است. وقتی فیلمنامه را خواندم متوجه شدم که قصه تلاش می‌کند به جای خیالبافی و قلب واقعیت، واقع‌نگر باشد. البته که در این راه موانع و دشواری‌هایی پیش‌رو بوده. چیزی که می‌بینید ۱۰ درصد از واقعیت است و به بخش زیادی از ماجرا به‌دلیل ملاحظات امنیتی، اجازه پرداختن نداشته‌ایم. کارگردان و تهیه‌کننده عزمشان را جزم کرده بودند که اثری واقعی و باورپذیر بسازند. البته نظرات مختلفی وجود دارد.

من پیش از این هم تجربه بازی در نقش پلیسی چاق، طرفدار چای و با تکیه‌کلام مشخص را بازی کردم که مورد استقبال قرار گرفت، چون مردم پلیسی را می‌دیدند که برایشان آشنا بود. همان موقع هم گله‌مندی‌هایی وجود داشت که چرا با پلیس شوخی شده، درحالی‌که به‌نظر من این تصویر برای بیننده بسیار باورپذیر بود. با این تجربه مطمئن بودم که در این سریال هم نقش‌ها برای بیننده قابل باور خواهند بود. شخصیت‌های منفی هیچ‌کدام منفی بازی نشده‌اند.

ماجرای سانسور‌های چند قسمت اخیر سریال گاندو چه بود؟

سریال در قسمت‌های اخیر از این سانسور‌ها آسیب دید و مردم هم از این اتفاق جریحه‌دار و دل‌شکسته شدند. آن‌دسته از کسانی که گاندو را دنبال می‌کنند و آقازاده‌های درگیر فساد هستند، فکر می‌کنند منظور دولت است و واکنش نشان می‌دهند، درحالی‌که این آسیب‌ها فقط الان متجلی شده و باید به گذشته برگردیم تا ببینیم چه اتفاقی افتاده که به اینجا رسیده‌ایم؟ پدیده آقازادگی در دوره‌های مختلف مثل یک توده سرطانی شکل گرفته، گسترش یافته و به بقیه پیکره سرایت کرده است. هجمه‌های اخیر که می‌گویند این سریال دولت را هدف قرار داده بی‌اساس است. در نهایت این سریال در نظام جمهوری اسلامی ساخته شده نه در دولت اسرائیل و رژیم صهیونیستی.

اگر می‌خواهیم به نقطه رشد برسیم باید مواجهه با خودمان را صادقانه انجام دهیم و اشتباهاتمان را بپذیریم. پیش‌فرض ذهنی ما این است که بدون اشکال و اشتباه هستیم، درحالی‌که اگر بپذیریم ما هم اشتباه می‌کنیم، این واکنش‌ها اتفاق نمی‌افتد. اگر جامعه به طرف آگاهی حرکت کند دیگر هر جریانی نمی‌تواند آن را به گمراهی بکشاند. در چنین جامعه‌ای اتفاقا سریال گاندو سانسور نمی‌شود، ربنای شجریان پخش می‌شود و جامعه به سمت دانایی حرکت می‌کند. اما وقتی نقد و بیان واقعیت را برنمی‌تابیم، به ضعف فرهنگ دامن زده‌ایم و شرایط را برای همین کوتوله‌ها و آقازاده‌ها بهتر کرده‌ایم.

با توجه به اینکه کارگردانی تئاتر خوانده‌اید، چرا تعداد تئاتر‌هایی که ساخته‌اید کم است؟

کارگردانی تئاتر برای من مثل شعر است. من شعر می‌نویسم، اما حرفه‌ام شاعری نیست. در این سال‌ها شعر‌های زیادی از ذهنم تراوش شده و آن‌ها را نوشته‌ام. کارگردانی برایم چنین حسی دارد، اگر احساس کنم نمی‌توانم حرفم را در هیچ قالب دیگری بزنم کارگردانی به کمکم می‌آید؛ مثل آخرین نمایشی که ساخته‌ام، «مرگ و پنگوئن» که پیش از این هم گفتم آخرین حرف من با جامعه است. کارگردانی تئاتر برایم همراه با ملاحظه و تأمل بوده است.

به‌عنوان یک تئاتری، از استقبال عمومی و همه‌گیر شدن این هنر در سال‌های اخیر خوشحال هستید؟

تئاتر در کشور ما هنر جوانی است. کمّی‌نگری که در سال‌های اخیر اتفاق افتاده از منظر کمّی خوشحال‌کننده است. زمانی بود که هر شب ۴ تئاتر اجرا می‌شد، اما حالا هر شب نزدیک به ۱۵۰ نمایش روی صحنه می‌رود. مردم هم کم‌کم عادت می‌کنند تئاتر ببینند. اما اگر فقط به کمّی‌نگری بسنده شده و به ترویج نگاه‌های سطحی منجر شود، کیفیت کار‌ها پایین می‌آید و این اتفاق نگران‌کننده‌ای است. اگر آثاری که بتوانند ایجاد پرسش و تبیین مسئله کنند، هشدار بدهند و تلنگر بزنند، ساخته نشوند، تنها سراغ وجه تفننی تئاتر می‌رویم.

نگرانی دیگر این است که تنوع آثار تئاتری در یک یا ۲ رویکرد تجمیع شود و مثلا آثاری ببینیم که یا کمدی و یا فاخر هستند. همه ژانر‌ها و گونه‌های تئاتری، از تئاتر موزیکال و دانشگاهی گرفته تا تئاتر تجربی و حرفه‌ای، باید وجود داشته باشند تا بتوانیم بگوییم مسیر درستی را طی کرده‌ایم. در مجموع از این موضوع خوشحالم و فکر می‌کنم تئاتر همیشه به نیروی تازه نیاز دارد.

هم‌اکنون از اوضاع فرهنگی موجود رضایت دارید؟

من فکر می‌کنم فرهنگ ما به حال خود رها شده است. اینکه در کلام مسئولان ما مدام از فرهنگ صحبت می‌شود در حد همان کلام باقی مانده است. ما با بروز این موضوع سر و کار داریم. نمی‌توانیم مدام از فرهنگ دم بزنیم، اما مثلا آمار بزهکاری روزافزون باشد یا در جلوه‌های ساده روزمره اثری از بافرهنگی دیده نشود.‌

ای کاش همان اندازه که در دنیا در حوزه اطلاعات و امنیت قدرتمند و غرورآفرین هستیم، در فرهنگ هم شاهد این موضوع بودیم. بسیاری از بحران‌هایی که جامعه به آن دچار است و جامعه‌شناسان را هم نگران می‌کند، محصول این است که فرهنگ را به حال خود رها کرده‌ایم.اگر فرهنگ جزو برنامه‌ها و اولویت‌ها بود، بسیاری از مشکلات راحت‌تر مدیریت می‌شد.

سال گذشته که بلیت‌های گران‌قیمت تئاتر فروخته شد منتقدان پرسیدند که چطور این هنر با این هزینه‌ها و غیرقابل دسترس شدن، می‌خواهد در حوزه فرهنگ اثرگذار باشد؟ نظر شما چیست؟

اگر این اتفاق به تک‌صدایی منجر شود، این انتقاد درست است، اما اگر چندصدایی وجود داشته باشد، من اشکالی نمی‌بینم که ما همزمان تئاتر‌های گران‌قیمت و با رویکرد تجاری هم داشته باشیم. ولی اگر همه‌چیز به همین‌جا محدود شود، این رخداد پیکره تئاتر را متزلزل می‌کند و به آن آسیب می‌زند؛ ضمن اینکه اگر این پول وارد چرخه اقتصاد تئاتر شود، اتفاق مثبتی است، اما متأسفانه همیشه این اتفاق نمی‌افتد. تئاتر ایران پیکره نحیفی دارد و ممکن است از این اتفاقات آسیب ببیند.

در همه دنیا تئاتر‌هایی هم اجرا می‌شود که همه مردم توان تماشای آن‌ها را ندارند؛ هرچند در مورد آن‌ها هم تمهیداتی اندیشیده می‌شود تا مخاطبی که درآمد پایینی دارد شانس تماشای تمرینات پیش‌اجرا را داشته باشد. اگر عدالتی در این زمینه وجود داشته باشد، به اجرا درآمدن چنین تئاتر‌هایی اشکالی ندارد. اما معمولا شاهد بی‌عدالتی هستیم که ناگهان یک نمایش هم پشتوانه دولتی دارد و هم پشتوانه خصوصی و کل شهر هم با پوستر‌ها و بیلبورد‌های آن جلد می‌شود، ولی نمایشی دیگر حتی نمی‌تواند یک بیلبورد داشته باشد.

پیام دهکردی چند سالی است که در لاهیجان زندگی می‌کند

پیام دهکردی می‌گوید نمی‌تواند از بین نقش‌هایی که بازی کرده یکی را به‌عنوان دوست‌داشتنی‌ترین انتخاب کند؛ چرا که همه آن‌ها برایش ارزشمند بوده‌اند. او که چندسالی است مهاجرت معکوس کرده و به جای زندگی در تهران، لاهیجان را به‌عنوان شهر محل سکونت خود انتخاب کرده می‌گوید از این انتخاب راضی است.

کدام نقش‌تان در کارنامه شما برایتان ماندگار و به یاد‌ماندنی است؟

من بسیاری از آثاری را که بازی کرده‌ام دوست دارم و خیلی سخت است که از بین آن‌ها یکی را به‌عنوان شاخص انتخاب کنم. انرژی‌ای که برای نقش مایکل در سریال گاندو گذاشتم، همان اندازه بوده که برای سردار احتشام در «مدار صفر‌درجه» گذاشتم یا آثار دیگر. همیشه با خودم فکر کرده‌ام این نخستین و آخرین پروژه بازیگری توست و ببینم چه می‌کنی؛ به همین دلیل هم کار برایم ارزشمند بوده است. شاید مخاطبان با یک نقش ارتباط بهتری برقرار کرده باشند و به‌نظرشان آن نقش ماندگارتر باشد، اما من همه نقش‌هایم را دوست دارم. اگر با نقشی گریسته‌ام، واقعا اشک ریخته‌ام و ادا در نیاورده‌ام. اگر با نقشی خندیدم واقعی بوده و، چون برای همه نقش‌هایم رنج کشیده‌ام، نمی‌توانم یکی از آن‌ها را بیشتر دوست داشته باشم.

از انتخاب نقشی پشیمان شده‌اید؟

بله چندباری این اتفاق افتاده است. جهان با این نقش‌ها به من یادآور شده که من هم انسانم؛ ضمن اینکه این نقش‌ها باعث شده ارزش نقش‌های خوب را بیشتر حس کنم.

چرا زندگی بیرون از تهران را انتخاب کردید؟

چندسالی بود با خودم فکر می‌کردم آیا می‌توانم در این شرایط به کارم ادامه دهم؟ با وضعیتی که تئاتر، سینما و تلویزیون ما دارد و مسیری که طی می‌کند، می‌توانم پیش‌بینی کنم که به چه سرانجامی می‌رسد. باید انتخاب می‌کردم که با چشم‌پوشی از بعضی واقعیت‌ها، بمانم و کار کنم. شاید با این انتخاب خیلی درآمد کسب می‌کردم و مشهور می‌شدم، اما دوست نداشتم این کار را انجام دهم. دوست داشتم اگر کاری انجام می‌دهم بتوانم تا ابد از آن دفاع کنم، نه اینکه مدام بازی کنم و نتوانم درباره آن حرف بزنم و در نتیجه شرمنده خودم شوم.

انتخاب دیگر این بود که افسرده و منزوی گوشه‌ای بنشینم و بگویم دیگر کار نمی‌کنم؛ درحالی‌که من اهل این رفتار نیستم و تا زنده‌ام امید دارم و کار می‌کنم. به این ترتیب راه سوم به دنیا آمد و به این نتیجه رسیدم که باید برای بهتر شدن هجرت کنم. با این انتخاب زندگی سلامت‌تری از نظر روحی و جسمی دارم. شاید بعضی‌ها فکر کنند همه این‌ها در تهران هم قابل دسترس بود، اما واقعیت چیز دیگری است؛ مثلا وقتی در تهران زندگی می‌کنی ناخواسته هوای آلوده را نفس می‌کشی. من آنجا به طبیعت نزدیک‌ترم و با مردم زلال‌تری ارتباط دارم. مردم در کلانشهر به جبر محیط زندگی، بی‌رحم‌تر هستند و این ناخواسته است.

در لاهیجان مشغول چه کاری هستید؟

موسسه فرهنگی هنری امید پیام دهکردی را راه انداخته‌ام و مشغول فعالیت هستم. با اینکه خاستگاه خودم شهرستان بوده و به شهر‌های زیادی سفر کرده‌ام، اوضاع طبق پیش‌بینی‌هایم نبوده. شرایط برای فعالیت‌های فرهنگی در شهری غیر از تهران بسیار سخت و متفاوت است. ضعف‌های مدیریت فرهنگی باعث شده همه چیز در تهران متمرکز باشد. سال گذشته بودجه تئاتر لاهیجان صفر ریال بود درحالی‌که استعداد‌های درخشان و بی‌شماری در این شهر وجود دارد.‌ای کاش اتفاقی که برای فوتبال ما افتاد و تیم‌های بااستعداد از شهر‌های مختلف درخشیدند، در حوزه فرهنگ هم می‌افتاد. فعالیت‌های فرهنگی و هنری در شهرستان‌ها مهجور مانده و به آن اهمیتی داده نمی‌شود.

نگران دور شدن از مرکزیت فعالیت‌های هنری در تهران نبودید؟

در این مدت که بیرون از تهران زندگی کرده‌ام مدام مشغول کار بوده‌ام. برای این کار‌ها هم نیازی به حضور ۳۶۵ روز سال در تهران نبوده است. برکات نبودن در تهران برای من بیشتر از بودن در آن بوده است. البته بعضی کار‌ها را هم نتوانسته‌ام هماهنگ کنم و به ظاهر از دستشان داده‌ام. اما از این انتخاب راضی هستم. چرا باید نگران فراموش‌شدن باشم؟ مادرم همیشه می‌گفت: شما تلاشتان را بکنید، همه‌چیز از «جای بی‌گمانی» درست می‌شود. من به این حرف معتقد بوده‌ام و با این تفکر زندگی کرده‌ام.

زندگی دور از فضای مجازی پیام دهکردی

پیام دهکردی برخلاف بسیاری از ما که این روز‌ها گوشی هوشمندمان را دقیقه‌ای از خودمان جدا نمی‌کنیم، یک گوشی تلفن ساده در دست دارد و می‌گوید با وجود همه اصرارها، حضوری در فضای مجازی ندارد. او می‌گوید: «البته که فضای مجازی می‌تواند در جای خود مفید باشد، اما به این شکل که هم‌اکنون مردم ما از آن استفاده می‌کنند، چیزی جز وسیله وقت‌کشی و سرگرم کردن نیست.

فضای مجازی باعث شده مردم به جای هر کنشی، تنها سرگرم فعالیت در آن باشند و به جای اینکه به رو‌به‌رو نگاه کنند، سرشان را پایین بیندازند و به گوشی‌هایشان زل بزنند». دهکردی معتقد است این نوع استفاده از فضای مجازی تنها آسیب ایجاد می‌کند و به همین دلیل هم سراغ ساختن صفحه شخصی در هیچ‌کدام از پیام‌رسان‌ها نرفته است.

اگر جامعه به طرف آگاهی حرکت کند دیگر هر جریانی نمی‌تواند آن را به گمراهی بکشاند. در چنین جامعه‌ای اتفاقا سریال گاندو سانسور نمی‌شود، ربنای شجریان پخش می‌شود و جامعه به سمت دانایی حرکت می‌کند.
سیمرغ

برچسب‌ها:,

 

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه اشخاص مدیر، نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *