فصلی از چهار فصل؛ ادای دِین شاگردی به پهلوانی فراموشناشدنی
نویسنده: محمد ناصریراد*
در مستند “فصلی از چهار فصل”، محمدحسین نعمتی، با دوربینش نه صرفاً به ثبت تصویر، که به ستایش روح سِتُرگ یکی از ستارگان بیغروب هنر این مرز و بوم میپردازد: استاد محمدجواد بخشیزاده؛ مردی که صحنههای تئاتر و قابهای تلویزیون فارس و کشور، بدون نام او هرگز کامل نیستند. نعمتی، با شجاعت و شور، پرترهای از زیست هنری، اخلاقی و انسانی این بزرگمرد میسازد که بهدرستی در میان اهالی هنر به پهلوانِ تئاتر شهرت دارد.
از نخستین نماها، دوربین با استاد به قهوهخانهٔ سنتی قدم میگذارد؛ جایی که قلیان چاق میشود، نه به نیت دود، بلکه به نیت دودی دیگر که از آتشِ درونیِ سالها تجربه، مجاهدت و شعلههای خاموشنشدنی عشق به هنر برمیخیزد. این قاب، استعارهای است درخشان از پختگی، گداختهگی و سکونِ دلنشینی که در دل توفانهای عمر، استاد را به درختی کهنسال در تماشاخانههای این دیار بدل ساخته است.
مستند در انتخاب سوژهاش، جسارت و شعوری درخور ستایش دارد. حضور استاد و چهرههایی چون محمود پاکنیت، اصغر همت، مهوش صبر کن، مجید مظفری، مهدی فقیه، زهرا سعیدی، حسن زارعی، داوود فتحعلی بیگی، حبیبی دهقاننسب، محمد فیلی، احمد سپاسدار، رحیم هودی، کاظم روزیطب، ابراهیم رکنی و دیگر بزرگواران و پیشکسوتان تئاتر فارس نهتنها وزن مستند را افزایش میدهد، بلکه این پیام را در ذهن مخاطب حک میکند که بخشیزاده تنها یک هنرمند نیست، که سرمایهای فرهنگی، زندهماندهای از نسلی پُرشور و وفادار به صحنه است.
با این حال، مستند از منظر سینمای مستند پرتره، واجد نارساییهاییست که نمیتوان بهسادگی از آنها گذشت. تشتت روایی، گسست ساختاری و عدم بهرهگیری خلاقانه از آرشیوهای تصویری و صوتی، مدت زمان بالا و افتادن در ورطهٔ تکرار مانع از آن شده است که روایت، بهسان خودِ سوژه، یکپارچه و نافذ باشد. فقدان پیرنگ و خط روایی مشخص، مستند را در بسیاری از لحظات بیشتر به گردآوری و کولاژی از یادها و خاطرات بدل کرده تا یک اثر منسجم سینمایی. همچنین یکدستی صوتی و بصری، که از ارکان جذابیت یک مستند پرتره است، در این اثر رعایت نشده به صورتی که بعضی تصاویر با موبایل ضبط شده و بری با دوربین حرفه ای همین موجب میشود تا گاه مخاطب از بستر احساسی و ذهنی فیلم خارج میشود.
با این همه، نباید فراموش کرد که این مستند، نهفقط یک اثر سینمایی، که یک ادای دین است. نعمتی، بهعنوان شاگرد خلف استاد، با ساخت این فیلم سر تعظیم در برابر قامتِ رسالتمند معلمی فرود میآورد. همین نگاه عاشقانه، همین خاکساری، همین فروتنی در برابر بزرگی، اثری را که شاید در فرم سینمایی کامل نباشد، در جوهر انسانی و فرهنگیاش ستُرگ و درخور ستایش میسازد.
“فصلی از چهار فصل” را شاید نتوان شاهکاری از حیثِ ساختار دانست، اما بیشک، میتوان آن را فصلی درخشان در تاریخ ثبت تصویری یک پهلوان فرهنگی دانست؛ فصلی که نام محمدجواد بخشیزاده را نه فقط در قلب هنرمندان، بلکه در تاریخ تئاتر فارس برای همیشه ثبت خواهد کرد.
*مستندساز و منتقد سینما
نظرات کاربران