اخبار 2 روز پیش
بدون دیدگاه

ظهور تا افول ظهور تا افول محمدعلی فروغی در صحنه سیاست ایران در صحنه سیاست ایران

چکیده

در این پژوهش به شیوه اسنادی به موضوع وارد شدن محمد علی فروغی به عنوان یکی از مهم ترین افراد تاثیرگذار در حساس ترین برهه های تاریخ سیاسی ایران تا پایان زندگی سیاسی او می پردازیم. پرداختن به این موضوع از این جهت اهمیت دارد که فروغی در بحرانی ترین دوران قاجار، تغییر شاه و نایب السلطنه و جا به جایی سلسله پادشاهی قاجار به پهلوی نقشی تعیین کننده در جایگاه نخست وزیری، وزارت، ریاست حزب، نمایندگی یا ریاست مجلس و ریاست دیوان عالی کشور را به عهده داشته است. بر  اساس یافته های موجود فروغی به دلایل مختلفی از جمله منسوب بودن به یک خانواده با نفوذ، بر خورداری از نبوغ فردی و بر قرار کردن ارتباطات سیاسی موثر داخلی و خارجی از ایام جوانی تا آخرین روز های عمر در صحنه سیاست ایران یکی از با نفوذ ترین و موثر ترین چهره های دوران خود گردیده است.
               امیر حسین ریاستی

مقدمه

در دوران قاجار به دلیل گسترده بودن بیسوادی در جامعه و جمع شدن قدرت در دست شاهانی که با دانش اندک جوابگوی مسائل زمانه نبودند، پیدا شدن افراد دارای نبوغ یا تحصیلات یا ارتباطات ویژه داخلی و خارجی می توانست در صحنه سیاسی بسیار مورد توجه و تاثیرگذاری در سرنوشت جامعه قرار گیرد.

از این نوع افراد می توان کسانی مثل قائم مقام فراهانی، امیرکبیر، عباس میرزا و… را نام برد که به دلیل ویژگی های شخصی  خود هم در صحنه سیاست درخشیدند و هم اینکه به دلیل ایجاد مزاحمت برای منافع قدرت های سیاسی داخلی یا خارجی مورد آسیب قرار گرفتند.

با افزایش آگاهی های اجتماعی و بیشتر شدن افراد تحصیل کرده در دانشگاه های خارجی و گسترش ارتباطات و آزادی های سیاسی، افرادی که دارای ویژگی های گفته شده بودند اگر در صحنه سیاسی هم ظاهر شدند دوران طولانی تری را در عرصه باقی ماندند و اثرگذاری کردند. افرادی مثل مدرس، ملک الشعرای بهار، مصدق و…

با توجه به شرایطی که گفته شد، در اواخر دوران قاجار وارد شدن جوانی با مشخصات برجسته به نام محمد علی فروغی، درصحنه های سیاسی اثراتی به دنبال داشت که حتی تا با تغییر سلسله شاهی، اشغال ایران در جنگ جهانی، تبعید رضا شاه و سلطنت پسرش ادامه پیدا کرد.

از این جهت بررسی اینکه محمد علی فروغی چگونه به صحنه سیاست ایران وارد شد و تا چه اندازه در این دوران تاثیرگذار بود؟ موضوعی با اهمیت است که کمتر به آن پرداخته شده و غالبا درباره نظریات و شخصیت علمی او بررسی شده است.

 

بررسی ادبیات پژوهشی درباره محمد علی فروغی

شخصیت علمی و سیاسی فروغی به اندازه ای دارای جنبه های مختلف، نقاط ابهام و چالش است که از همان دوره زنده بودنش افرادی مانند مهذب الدوله، عباس اسکندری و … درباره او به نگارش مقالات در مطبوعات می پرداختند. کتب و پژوهش های علمی انجام شده درباره فروغی هم بسیار زیاد است اما به صورت مشترک بیشتر به جنبه های علمی و معطوف به نظریات او پرداخته اند. دلیل این شکل بررسی ها هم به  نوشته ها و ترجمه های زیاد محمدعلی فروغی برمی گردد.

مجتبي مينوي (1351) در كتاب «نقد حال» که به بررسی علم و فرهنگ و ادب اختصاص دارد در توضيح مختصري به تاثیر فروغي در آموزش مدرن و آثار او پرداخته است.  ابراهيم صفايي (1363) در كتاب «رجال برجسته كشوري» به زندگي محمدعلي فروغي و حضور وي در عرصه سياست كشور از نمايندگي مجلس تا سه دوره نخست وزيري پرداخته است و نقش و ديدگاه هايش را در وقوع رخدادهاي بزرگ از جمله انتقال سلطنت از قاجاريه به پهلوي ، انعقاد پيمان سه جانبه و مواردي از اين قبيل پرداخته است. در کتاب«شرححال رجال سیاسی و نظامی ایران، باقر عاقلی(1380) به صورت مشخص اما گذرا به بررسی فعالیت های سیاسی فروغی پرداخته است. حوريه سعيدي (1385) در مقاله خود رويارويي با محمد مصد،  اتهامات مخالفان  و دفاعيات فروغي امی پردازد. محمدرضا ويژه (1386) در مقاله « تاملی بر رساله حقوق محمدعلی فروغی» به  تلاش براي ورود مفاهيم مدرن در حقوق ايران و مدرنيزاسيون نظام حقوقي پيش از نهضت مشروطه می پردازد. مهدی غنی(1388) در مقاله خود با عنوان«تربیت ملت به یاری قدرت» تلاش می کند تا نشان دهد كه وي ابسته به بيگانان نبوده است؛ و استقلال ايران را مدنظر داشته و از نبود هويت وهمبستگي ملي شكايت ميكند.

ايرج افشار و هرمز همايون پور (1389) در اثر خود با عنوان ،« سياست نامه ذكاءالملك» با تجميع مجموعه مقالات و سخنرانيها و گزارشهاي فروغي، به نقش و دیدگاههاي سياسي و ديپلماتيك محمدعلي فروغي پرداخته اند. احمد واردي (1394) در اثر خود با عنوان مهمترين اطلاعات درباره فروغي همچون توصيف مختصات تاريخي و اجتماعي زمانه فروغي و جايگاه فروغي در تاريخ و امور اداري مملكت ايران پرداخته است. صحرایی(1398) در مقاله «پیوستار قدرت در سیاست خارجی از دیدگاه فروغی» به این نتیجه رسیده است که فروغی به قدرت نرم در سیاست خارجی تمایل بیشتری داشته است. مقیمی (1399) در بررسی رساله حقوق اساسی فروغی به موضوع کاریردی کردن علم سیاست در ایران از دیدگاه او می پردازد.

 

مروری بر تاریخچه خانوادگی فروغی

محّمدعلی فروغی دردشتی در ۱۲۵۶ هجری خورشیدی در تهران متولد شد. اجداد پدری وی از یهودیان تاجر بغداد بودند که چندین قرن قبل، پس از سکونت در اصفهان مسلمان شدند (ویکی فقه). جدش، میرزا ابوتراب، نماینده اصفهان در شورای کبیر مغان و از فضلا و ادبای بنام بود و تألیفات متعدد داشت. من جمله کتابی در باب تاریخ و جغرافیای اصفهان به نام نصف جهان. پدربزرگش محمدمهدی ارباب اصفهانی از بازرگانان معتبر اصفهان بود.(ویکی پدیا)

پدرش، محمدحسین فروغی در عهد ناصری از اصفهان به تهران آمده، در دستگاه دولتی قاجار در زمره صاحب منصبان اداری ناصرالدین و مظفرالدین شاه خدمت کرد.(افشار1380) در شعر و ادب دستی داشت و تخلصش ادیب بود، اما ناصرالدین شاه در مجلسی او را فروغی خطاب کرد و این لقب را انتخاب کرد.(مصدق و فروغی)  مدتی به عنوان مترجم زبانهای عربی و فرانسه در وزارت انطباعات (اداره انطباعات از زمان قاجار نظارت بر مطبوعات را به عهده داشت.) مشغول شد و بعد از آن به دارالترجمه محمدحسن خان اعتمادالسلطنه رفت و بعدها رئیس دارالترجمه، رئیس وزارت انطباعات و مترجم شاه شد. بخاطر همکاری با میرزا ملکم خان مّدتی نیز تحت تعقیب بود. اما در دوران مظفرالدین شاه روزنامه تربیت را با محتوای تجددخواهانه در ستایش از غرب و علم گرایی منتشر کرد.(ویکی پدیا)

تحصیلات

فروغی تحصیلات خود را از پنج سالگی آغاز کرد و ادبیات فارسی و عربی را نزد پدرش و شخصی معروف به مولانا خواند. در سال ۱۲۶۸شمسی، وارد دارالفنون شد و چون زبان های خارجی به ویژه فرانسه خوب می دانست، به عنوان دستیار مطالب را برای هم شاگردی های خود به فارسی برمی گرداند. در آغاز، در دارالفنون در پزشکی و داروسازی تحصیل کرد، ولی با دیدن ضعف کادر علمی یا کمبود امکانات پزشکی و ناهمگونی این رشته با ذوقش به فلسفه، ادبیات و تاریخ روی آورد. (ویکی فقه)

فرزندش محمود فروغی با اشاره به یادداشتهای پدرش نقل میکند: “دیدم که طب را به این ترتیب نمیشد یادگرفت: نه سالن تشریح داریم، نه وسایل امروزی در اختیارمان هست.”  او همچنین به مدرسه صدر، مدرسه مروی و مدرسه سپهسالار نیز رفت و بر دانش خود در فلسفه مشا و اشراق افزود.(ویکی پدیا)

همزمان و با آموختن بیشتر زبانهای فرانسه و انگلیسی، با دیدگاه فیلسوفان اروپایی نیز فروغی زندگینامه های فلاسفه غرب را به پارسی ترجمه کرد و با این ترجمه ها بعدا کتاب سیر حکمت در اروپا را نوشت. فروغی همچنین شاگرد کمال الملک در نقاشی بود و در مقابل به او زبان فرانسه می آموخت.(یادداشت های روزانه)

جذب فروغی به فراماسونری

پدر فروغی از افراد نزدیک و تحت تاثیر میرزا ملکم خان از پیش کسوتان ترویج فرهنگ غرب و فراماسونری در ایران بود. به همین صورت فروغی هم از فراماسون‌های ایران شد .وی در ۱۲۸۶ش در ۳۲ سالگی از بنیان‌گذاران لژ بیداری ایران بود و به مقام استاد اعظم با عنوان خاص چراغدار نائل شد. او به همراه وثوق‌الدوله و دبیرالملک برای اولین بار قانون اساسی و سایر اسناد بنیادی فراموسونری را به فرمان لژ بیداری ایران از فرانسه به فارسی ترجمه کرد. (ویکی فقه)

حسین مکی، مؤلف تاریخ بیست ساله ایران در معرفی فروغی می نویسد: “یکی از مهرههای شطرنج سیاسی ایران دردوران مشروطیت و انقراض سلسله قاجار و روی کار آوردن رضاخان پهلوی، میرزا محمدعلی خان فروغی (ذکاُءالُملک) بوده است. او یکی از فراماسونهای باهوش و تحصیلکرده و دانشمند و صاحب تألیفات در ادبیات و حکمت و فلسفه می باشد”.(ویکی پدیا)

ورود به صحنه سیاست

شاید بشود گفت که فروغی از همان ابتدای کار در کنار پدرش عملا به صحنه سیاست وارد شده است، چون کار در یک روزنامه که به صورت مشخص مقالات فلسفی یا سیاسی منتشر می کند خواسته یا ناخواسته پای فرد را به دنیای باز می کند. اما عملا مشاغل سیاسی فروغی از زمانی شروع می شود که به سمت ریاست دبیرخانه مجلس منصوب می شود.

فروغي پس از صدور فرمان مشروطيت و تشكيل مجلس شوراي ملي، در اولين دوره به وسيله صنيعالدوله، رئيس مجلس به عنوان رئيس دبير انشاي مجلس انتخاب شد در دوره دوم مجلس شواري ملي به عنوان نماينده مردم تهران به مجلس راه يافت و در تير1289 در سن35 سالگي، پس از استعفاي مستشارالدوله به رياست مجلس شوراي ملي برگزيده ميشود و به عنوان جوان ترين رئيس مجلس شوراي ملي در آن ایام شد. فروغي پس از استعفا به رياست ديوان عالي تميز منصوب شد و سه بار نيز به سمت نخست وزیری رسيد. (اسلامی 1398) اما به تایید اطرافیان وی اواخر عمر بیشتر به تدریس، تالیف، ترجمه و موسیقی و نقاشی علاقه نشان می داد.(افشار 1397)

شغل و منصب سال های اشتغال تعداد دوره ها توضیح
روزنامه نگاری  1275-1286 در نشریه تربیت متعلق به پدرش
تدریس از 1278 تدریس به احمد شاه، تدریس و ریاست مدرسه علوم سیاسی مشیر الدوله
نمایندگی مجلس 1284-1293 2 دوره ابتدا رییس دبیرخانه و بعد نماینده و یک مقطع رییس مجلس می شود
وزارت 1290-1321 15 دوره وزارتهای عدلیه، مالیه، جنگ و دربار
سفارت 1304 1 دوره سفیر ترکیه و واسطه ارتباط رضا شاه و آتاتورک
رییس دیوان عالی کشور از 1293 3 دوره رییس دیوان عالی تمیز
رییس شورای جامعه ملل 1308 1 دوره به عنوان رییس هیات نمایندگی ایران در جامعه ملل
نخست وزیری 1304-1320 3 دوره در زمان تاجگذاری و عزل رضا شاه و تاجگذاری محمدرضا

(عاقلی 1380)

کار در روزنامه تربیت

نخستین روزنامه غیردولتی ایران از تاریخ ۱۲۷۵ شمسی تا تاریخ ۲۹ مهر ۱۲۸۶ شمسی در تهران انتشار یافت و مجموعاً در ۴۳۴ شماره (۲۴۹۲ صفحه) منتشر شد. حدودا یکسال به‌صورت روزنامه و در بقیه دوران انتشار به‌صورت هفته‌نامه منتشر می‌شد. از شماره ۱۱۱ عبارت «روزنامه آزاد یومیه» و از شماره ۱۳۰ تا آخرین شماره، عبارت «روزنامه آزاد هفتگی» در سرلوحه این روزنامه قید شده‌است. (ویکی پدیا)

این روزنامه توسط محمد حسین خان فروغی پدر محمد علی تاسیس شد و او به تناسب تسلط به زبان های خارجی و گرایش به فلسفه و سیاست نویسنده، مدیر داخلی و بعد از پدرش گرداننده روزنامه بود. محتوای روزنامه عموما در زمینه فلسفه سیاسی غرب بود و به دلیل تمایل زیاد گردانندگان بعضا به غرب زدگی هم متهم می شد. به گفته بیشتر منابع این نشریه یکی از منظم ترین نشریات ایران از جهت انتشار و محتوا بود. در مورد حمایت مالی از این نشریه شعاع السلطنه و ظل السلطان با فروغی ها همکاری داشته اند.( یادداشت های روزانه)

اشتغال در مجلس

از آنجا که شناخت علمی فروغی از نظام پارلمانی اروپا در راه اندازی مجلس نوپای مشروطه به کار می آمد، محمدعلی فروغی به پیشنهاد صنیع الدوله هدایت رئیس مجلس اول، سرپرست دبیرخانه مجلس شورای ملی شد. اما پس از درگذشت پدر ش در سال ۱۲۸۶ خورشیدی، فروغی در حدود ۳۲ سالگی از کار در مجلس کناره گرفت و به اداره روزنامه برگشت.

با خلع محمدعلی شاه از سلطنت، در انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی فروغی که حاال ُذکاُءالُملک شده بود، به نمایندگی مردم تهران برگزیده شد. ابتدا به عنوان منشی عضو هیئت رئیسه و رئیس کمیسیون معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه شد و پس از استعفای مستشارالدوله صادق در ۱۲۸۹ شمسی در ۳۵ سالگی به ریاست مجلس شورای ملی رسید ولی مدت ریاستش کمتر از هفت ماه بود. (عاقلی،1380)

در نشست مجلس در ششم بهمن همان سال، به دلیل نطق میرزا اسدالله خان نماینده کردستان علیه او که به عدم رعایت بی طرفی متهمش کرد و از عهده اداره مجلس برنمی آید، از ریاست مجلس استعفا کرد. جلسه با سخنان میانجی گرانه سید حسن مدرس و سخنان ُذکاءالملک از سرگرفته شد. در پایان جلسه، ۳۷ تن از نمایندگان با امضای نامه ای از وی حمایت کردند. (ویکی پدیا)

 ورود به دولت

در ابتدا یعنی زمانی که او تقریبا 34 ساله بود وزارت مالیه کابینه دوم صمصام السلطنه به فروغی واگذار شد. در ۲۰ آذر ۱۲۹۰ صمصام السلطنه کابینه خود را دوباره ترمیم کرد و این بار وزارت عدلیه را به ذکاءالملک سپرد. او قانون اصول محاکمات حقوقی را که میرزا حسن خان مشیرالدوله تهیه کرده بود، به اجرا درآورد و قدمی بزرگ در زمینه تشکیل دادگستری برداشت. فروغی در این باره میگوید »خالصه با مرارت و خون دل فوق العاده و با رعایت بسیار که نسبت به نظرهای آقایان علما به عمل آمد مبادا حکومت شرعیه از میان برود، اول قانونی که از کمیسیون گذشت قانون تشکیلات عدلیه بود که برطبق آن عدلیه ایران دارای محاکم صلح و محاکم استیناف و دیوان تمیز و متفرعات آنها گردید و دوم قانونی که گذشت قانون اصول محاکمات حقوقی بود که تهیه آن را مرحوم مشیرالدوله دیده و زحمت گذراندنش را از کمیسیون کشیده بود، اما هنوز رسمّیت نیافته بود تا اول سال ۱۳۳۰ قمری یعنی ۲۵ سال پیش نوبت اولی که من وزیر عدلیه شدم آن قانون را به رسمیت رسانیدم و حکم به اجرای آن دادم.« در ۲۵ مرداد ۱۲۹۳ در کابینه مستوفی الممالک هم سرپرستی وزارت عدلیه به فروغی واگذار شد. با آغاز کار دوره سوم مجلس شورای ملی در ۱۳ آذر ۱۲۹۳، ذکاءالملک نمایندگی مردم تهران را بر عهده گرفت و از دولت خارج شد. در پی استعفای سید نصرالله سادات اخوی از نایب رئیسی مجلس در اسفند ۱۲۹۳ به جای او برگزیده شد اما با پذیرش وزارت عدلیه کابینه مشیرالدوله در ۲۳ اسفند ۱۲۹۳ از نمایندگی مجلس دست کشید. دولت مشیرالدوله بیش از چهل دوام نیاورد.

کنفرانس صلح پاریس، نقطه عطف تغییر رفتارسیاسی فروغی

فروغی در سال ۱۲۹۸به عنوان عضوی از هیئت نمایندگی ایران به کنفرانس صلح پاریس (1919) رفت و تلاش کرد دعاوی مالی و سیاسی ایران را مطرح کند. او و دیگر همکارانش عملا نتیجه ای نگرفتند و خسارت سنگینی که بنا بود به ایران پرداخت شود در جنگ بین الملل اول پرداخت نشد.

ادعاهای ایران که بنا بود در این کنفرانس پیگیری شود در سه بخش بود:

۱ .الغای عهدنامه ۱۹۰۷ روسیه و انگلستان و الغای کاپیتوالسیون قضائی

۲ .جبران خساراتی که ایران از جنگ متحمل شده و آزادی عمل در مسایل اقتصادی و رهایی از قیود عهدنامه های اقتصادی که به ایران تحمیل شده است

۳ .استرداد سرزمینهایی که دولتهای روسیه و انگلستان از ایران منتزع کرده و الحاق مجدد آنها به ایران.(ویکی پدیا)

با وجود تلاش ایران، نمایندگان دولت انگلستان، به بهانه آن که ایران مستقیم در جنگ درگیر نبوده اما در واقع برای جلوگیری از  بازگردانده شدن بخشهای سرزمینِی جداشده اش که عمده آن در اختیار انگلستان بود، در هر سه باری که مسئله مشارکت ایران در کنفرانس به بحث گذاشته شد، با وجود موافقت نسبی دولت آمریکا، مخالفت کردند و ناگزیر کنفرانس صلح هیچگونه تصمیمی برای شرکت ایران در کنفرانس نگرفت. فروغی در این زمینه می گوید: «چیزی که از تلگرافات طهران و… استنباط کرده ایم این است که انگلیس ها اوضاع طهران را مساعد و مغتنم شمرده اند که ترتیباتی داده شود که مملکت ایران از حیث امور سیاسی و اقتصادی زیر دست خودشان باشد. چون اوضاع دنیا و هیاهوهای ما در پاریس طوری پیش آورده که صریحا و بر حسب ظاهر نمی توانند بگویند ایران را به ما واگذار کنید، می خواهند ایرانی ها را وادار کنند که خودشان امور خود را به ما واگذار کنند و امیدوار هستند که این مقصود در طهران انجام بگیرد و وجود ما در پاریس مخل این مقصود است… دولت ایران هم به کلی تمکین می کند و تسلیم است. یا می ترسد اقدامی بکند و خود را در عالم بی تکلیفی نگاه داشته و هم نمی داند چه بگوید.» (غنی، 1388)

اما کارشکنی وثوق الدوله در ای مدت بسیار عجیب بود او درست در موقعی که  مشاورالممالک وزیر خارجه ایران و رئیس هیئت نمایندگی در پاریس بود و با تلاش زیاد سعی داشت تا با حمایت آمریکا و فرانسه ایران را در زمره یکی از کشورهای آزاد و بی طرفی قلمداد کند که مورد تجاوز دولتهای متخاصم قرار گرفته و به گرفتن حقوق ایران بپردازد. از کار بر کنار کرد! به جای او، وزارت خارجه را به نصرت الدوله فیروز سپرد و به صورت مخفی به  پیگیری مذاکرات قرارداد ۱۹۱۹ با انگلیس پرداخت. (ذوقی، 1354)

در بخشی از نامه های که او از پاریس به هنگام برگزاری کنفرانس صلح در سال 1298(1919 م) نوشته است، پس از آنکه به سختی گله میکند که چرا ایران باید در مقابل انگلیسیها «مرده در دستان مرده شور» باشد، افسوس خود را از این فقدان هویت جدید این گونه نشان میدهد: »مّلت ایران باید صدا داشته باشد، افکار داشته باشد، ایران باید ملت داشته باشد… ایران ملت ندارد. افکار عامه ندارد. اگر افکار عامه داشت به این روز نمی افتاد و همه مقاصد حاصل میشد. اصلاح حال ایران و وجود ایران متعلق به افکار عامه است و اگر بگویید تعلیق بر محال میکنی  عرض میکنم خیلی متاسفم اما در حقیقت نمیتوانم صرف نظر کنم«.  (غنی،1388)

پس از این وقایع فروغی دو سال در اروپا ماند، منابع چندانی برای بررسی اقدامات او در زمان اقامت دو ساله در اروپا در دسترس نیست و تنها ذکر شده که در این مدت به فعالیت های  فرهنگی در فرانسه و آلمان پرداخته از جمله آنها چندین سخنرانی درباره تاریخ و ادبیات ایران در محافل فرهنگی فرانسه و آلمان بوده است.(ویکی پدیا) اما بعد از این می توان در رفتار سیاسی فروغی تغییراتی را مشاهده کرد. به نظر می رسد که او بعد از برگشتن به ایران کمال طلبی در مسائل سیاسی را کنار می گذارد و به سمت و سوی کنار آمدن با واقعیت های مطلوب یا نامطلوب تمایل پیدا می کند.

 

فروغی و رضا شاه

  • کودتای سیاه

یک هفته پیش از کودتای سیدضیاء طباطبایی و رضاخان در ۳ اسفند ۱۲۹۹ ، محمد علی فروغی به ایران بازمی گردد. شاید بشود گفت از کودتای سیاه به بعد، فروغی در حساس ترین برهه های سیاسی ایران حضور پیدا می کند. دو سال بعد در اسفند ۱۳۰۱ در کابینه مستوفی الممالک وزیرخارجه شد و این نخستین تجربه او در یک وزارتخانه کاملا سیاسی بود. مدتی هم وزیر دارایی یا مالیه شد، تا اینکه رضاخان سردار سپه، نخست وزیر شد و دوباره وزارت امور خارجه را به فروغی سپرد. (ویکی پدیا)

  • خلع قاجار و تاجگذاری رضا شاه

پس از تصویب خلع سلسه قاجار از سلطنت در نهم آبان ۱۳۰۴ رضاخان که حکومت موقت به او واگذار شده بود، سرپرستی دولت را به فروغی سپرد. و برای اولین بار ذکاءالملک بالاترین مقام سیاسی اجرایی ایران را در دست می گیرد  تا با تشکیل مجلس مؤسسان و اصلاح چند اصل قانون اساسی، سلطنت را به خاندان پهلوی واگذار کند.(تقوی 1391)  با تغییر سلسله پادشاهی از قاجار به پهلوی، فروغی اولین نخست وزیر دوران پهلوی شد و در ۲۹ آذر ۱۳۰۴ دولتش را به مجلس معرفی کرد.

در مراسم تاجگذاری رضا شاه فروغی نطقی می کند که به اعتقاد بیشتر مورخ ها، یک نصیحت نامه به رضاشاه و مردم ایران است، با زبان سختی که نمی شود گمان کرد رضاخان از آن سر در آورده باشد: «ملت ایران باید بداند و البته خواهد دانست که امروز تقرب به حضرت سلطنت به وسیله تأیید هوای نفسانی و استرضای جنبه ضعف بشری و تشبثات گوناگون و توسل به مقامات غیر مقتضیه میسر نخواهد شد، بلکه یگانه راه نیل به آن مقصد عالی احراز مقامات رفیعه هنر و کمال و ابراز لیاقت و کفایت و حسن نیت و درایت در خدمت‌گزاری این آب و خاک است» (فروغی، 1369)

  • اجبار به استعفا و مقام فرمایشی وزیر جنگ

رضاشاه در ۲۸ آذر ۱۳۰۴ فروغی را به نخست وزیری برگزید و حدود دو ماه پس از تاجگذا ی تیمور تاش از طرف شاه به او پیغام داد که باید از نخست وزیری کناره گیری کند و او در ۱۵ خرداد ۱۳۰۵ به کار خود پایان داد. محسن فروغی پسر محمدعلی فروغی می‌گوید: «استعفای پدرم از نخست‌وزیری علل و جهات مختلفی داشت. دخالت‌های تیمورتاش -وزیر دربار- و عدم سازش با اقلیت مجلس را باید از جمله عوامل اصلی به حساب آورد. میرزا حسن‌خان مستوفی‌الممالک، که در دوران مشروطیت پنج بار رئیس‌الوزرا شده بود، جانشین پدرم شد تا شاید شخصیت و سوابق وی مانع اعمال نفوذ در دولت گردد.» رضاشاه فروغی را برای وزارت جنگ در کابینه معرفی کرد. اما در عمل همیشه خودش وزارت جنگ را اداره می کرد. وقتی قرار بر تصدی فروغی بر وزارت جنگ شد شاه به او گفته بود: «من وزارت جنگ را اداره می‌کنم، ولی حقوق و مزایای آن مال تو» (ویکی پدیا)

  • ترکیه، آتاتورک و رضاشاه

در نهم خرداد ۱۳۰۶ فروغی از وزارت جنگ استعفا داد و در پانزدهم تیر برای برای حل اختلافات مرزی ایران و ترکیه، به سمت سفیر کبیر ایران به آن کشور فرستاده شد. وی توانست دوستی دو کشور را تقویت کند به گونه‌ای که آتاتورک، شاه ایران را به ترکیه دعوت کرد. حبیب یغمایی معتقد است که «فروغی از دوستان و محرمان آتاتورک بود».

فروغی در زمان سفارتش در آنکارا ریاست هیئت نمایندگی ایران در جامعه ملل را هم عهده‌دار بود و به عنوان نماینده ایران به ژنو رفت و در هجدهم تیر ۱۳۰۷ در کنفرانس خلع سلاح شرکت کرد.در جریان دهمین اجلاس مجمع عمومی جامعه ملل نیز ریاست جامعه ملل به او داده شد محسن فروغی، از پدرش محمدعلی فروغی نقل می‌کند که: «وقتی من نماینده اول ایران در جامعه ملل شدم و به کشور سوئیس رفتم، آتاتورک به کلیه سفرا و وزرای مختار مقیم آنکارا گفته بود «بزرگترین شخصیتی که در این مجمع عضویت دارد، فروغی سفیر ایران است. من تاکنون مردی به این جامعی و وطن‌پرستی و مطلعی ندیدم. کاش مملکت من هم یک فروغی داشت». شاید همین اظهارنظر آتاتورک باعث شد من در جامعه ملل به ریاست انتخاب شوم.»(ویکی پدیا)

ظاهرا همین ارتباط خاص فروغی با اتاتورک است که باعث می شود پای رضا شاه به ترکیه باز شود و تنها سفر خارجی خودش را به کشور آتاتورک انجام دهد. سفری که باعث تصمیم های تکان دهنده رضاشاه در جامعه شد.

  • دومین نخست وزیری

در  شهریور ۱۳۱۲ ،به فرمان رضاشاه، مخبرالسلطنه هدایت مجبور به استعفا از نخست وزیری شد پس از وی فروغی دومین کابینه خود را در 1312 تشکیل داد و همزمان وزارت خارجه را نیز خودش به عهده گرفت. وی که مورد اعتماد انگلیسی‏ها‏ بود نقش مهمی در تحولات سیاسی ایران و نیز انعقاد قرارداد نفت 1312 که، ایفا کرد. در این دوره مثلث قدرت تیمورتاش، داور و نصرت‌الدوله کنار گذاشته شده بودند. مهمترین کار فروغی در این دوره از نخست‌وزیری خود، تدارک سفر رضاشاه به ترکیه بود.(تاریخ شفاهی ایران)

در این دوره فروغی دست به یک تعداد اقدامات فرهنگی زد که از مهمترین آنها می شود این موارد را نام برد: سامان دادن دانشگاه تهران، تأسیس فرهنگستان ایران، برگزاری جشن هزاره فردوسی با شرکت دهها تن از مستشرقان و ایرانشناسان در مشهد… ، تشکیل انجمن آثار ملی برای احیاء فرهنگ ملی ایران، تجدید ساختمان آرامگاه حافظ و تعمیر بنای سعدی. (ویکی پدیا)

این دوره از نخست وزیری فروغی هم بعد از واقعه گوهرشاد و دستگیری اسدی و اعدام پدر داماد فروغی، با خشم رضا شاه از فروغی در سال 1314تمام شد و فروغی تقریبا از کارهای سیاسی کنار گذاشته شد و به امور علمی و فرهنگی پرداخت.(تاریخ شفاهی ایران)

اشغال ایران و خلع رضا شاه

با اشغال ایران در جریان جنگ دوم جهانی و مشخص شدن اینکه بناست تارضا شاه از سلطنت خلع شود در روز 4 شهرویر 1320 رضاشاه به منزل فروغی می رود و چند ساعت با او خصوصی صحبت می کند، در این جلسه فروغی به رضاخان می گوید که خودت راه نجاتی نداری و اگر می خواهی بیشتر غرق نشوی باید اول دستور آتش بس بدهی و دوم ایران را ترک کنی. رضا شاه می پذیرد و فقط خواهش می کند تا سلطنت به پسرش برسد و فروغی در پاسخ می گوید« من تلاش می کنم ولی مطمئن نیستم».(شهبازی 1386)

تا روز سوم شهریور از طرف رضاشاه به تقاضای دولتهای دیگر برای اخراج آلمانها جواب های نامناسبی داده شده بود و رفتار با روسها و انگلیسی ها به هیچ وجه دوستانه نبود. روز پنجم شهریور که خواستند ترک مخاضمه کنند آقای فروغی را رئیس الوزرا کردند و ایشان هم که 6 سال بیکار و خانه نشین و مریض بود به جای اینکه با شاه اتمام حجت کند بلافاصله قبول کردند و  همان وزرای سابق را که لاعث این وضعیت بودند به کار گرفتند.(کاظمی 1362)

در پنجم شهریور ۱۳۲۰ علی منصور را از نخست وزیری برکنار شد و ریاست دولت به فروغی رسید. رضا شاه مسئولیت مذاکره با متفقین را بر دوش فروغی گذاشت و او بلافاصله دستور ترک مقاومت به ارتش ایران داد و این دستور را به اطلاع سر ریدر بولارد وزیرمختار انگلیس و آندری اسمیرنوف سفیرکبیر شوروی می رساند و از آنان می خواهد که نیروهایشان عملیات جنگی  را متوقف کنند. (ویکی پدیا)

با پیگیری و مذاکرات او نهایتا رضا شاه از ایران تبعید و موافقت های اولیه برای تاجگذاری محمدرضا پسرش گرفته می شود.

  • سومین نخست وزیری و تاجگذاری شاهزاده جوان

فروغی در هجدهم شهریور ۱۳۲۰ گزارشی از مذاکرات خود با متفقین به مجلس داد و بار دیگر تقاضای رأی  اعتماد کرد و رأی اعتماد گرفت. در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ رضا شاه از سلطنت کناره گرفت و تاج و تخت را به پسرش محمدرضا واگذارد. فروغی همان روز به مجلس رفت و استعفانامه رضاشاه را برای نمایندگان خواند و گفت شاه جدید «جوان الیق محبوبی» او را «مأمور و مفتخر» کرده که به ریاست دولت ادامه دهد و به اطلاع عموم و مجلس شورای ملی برساند که او «تصمیم قطعی» دارد قانون اساسی را کاملا رعایت کند و اگر در گذشته نسبت به مردم جمعا و تعدیاتی شده است، از صدر تا ذیل مطمئن باشند که اقدام فردا خواهد کرد از برای این که آن تعدیات مرتفع و حتی الامکان جبران  بشود«.  فروغی از محمدرضا شاه خواست فردای آن روز به مجلس بیاید  درپادشاهی را آغاز کند.  رسما محمدرضا شاه ۲۶ شهریور به مجلس رفت و پس از ادای سوگند در نطقی خطاب به نمایندگان، دولت فروغی را مأمورکرد.(ویکی پدیا)

  • سفارت امریکا وعده ای که محقق نشد

فروغی پس از آنکه توانست پیمان سه جانبه (ایران، روسیه و انگلستان) را به تصویب مجلس برساند دیگر میلی برای ادامه زمامداری نداشت لذا در 18 اسفند 1320 به بهانه کسالت از نخست وزیری استعفا داد.(تاریخ شفاهی ایران)

شاه فروغی را به وزارت دربار منصوب کرد و پس از چندی قرار شد او با سمت سفیر کبیر به آمریکا برود. برایش پذیرش خواستند، موافقت شد. فروغی پیش از حرکت به سبب بیماری تقاضا کرد در این مأموریت محمود فروغی فرزند کوچکش نیز که کارمند وزارت امور خارجه بود، با او همراهی کند. این درخواست نیاز به تصویب نامه هیئت وزیران داشت. قوام السلطنه نخستوزیر موضوع را در هیئت دولت مطرح کرد و با مخالفت وزیر خارجه اش  مهذب الدوله کاظمی روبرو شد. کاظمی تمام ترقیاتش مدیون فروغی بود. فروغی او را از کارمندی ساده وزارت امور خارجه به سفارت و وزارت رسانده بود و همیشه برای حمایت از او آماج ایراد و حتی طعن بعضی دوستان قرار می گرفت و انتظار نداشت در آن ایام، با تقاضای کوچکش مخالفت کند. موضوع چندی در هیئت دولت ماند و تصمیم گرفته نشد. فروغی به شدت متأثر شد و بیماریش شدت یافت تا اینکه در پنجم آذر ۱۳۲۱ در سن ۶۵ سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت. (ویکی پدیا) در واقع فروغی تا آخرین روزهای عمر خود نیز نقش مشخصی در دنیای سیاست ایران داشت و شاید اگر به سفارت امریکا می رسید اثر او در روابط ایران و امریکا به چشم می آمد.

مخالفان و موافقان فروغی

در مورد فروغی موافقان و مخالفان همیشه بحث های زیادی با هم داشته اند. موضوع بیشتر این بحث ها هم عملکرد او در مقاطع مختلف بوده که برخی آن را به زیان و بعضی به نفع کشور می دانسته اند. یکی از مخالفین فروغی، عباس اسکندری مدیر روزنامه سیاست ارگان نمایندگان اقلیت دوره پنجم مجلس بود که با مدرس نیز همکاری داشت. از مخالفین دیگر فروغی، محمد مصدق نماینده مجلس در دوره ششم مصدق به همراهی فراکسیون اقلیت که مدرس نیز عضو آن بود، در هنگام معرفی کابینه قانونگذاری بود. در شهریور ۱۳۰۵ مطالبی در مخالفت با دو وزیر پیشنهادی دولت مستوفی ، حسن وثوق و محمدعلی فروغی، ابراز می دارد و به صورت مشخص به پذیرش کاپیتالاسیون، در مکاتبه محرمانه با روسیه و پذیرش ادعای 20 میلیون تومانی دولت انگلیس علیه ایران در یک مکاتبه محرممانه دیگر اعتراض می کند و او را لایق وزارت نمی داند.(سعیدی1385)

مجید تفرشی، پژوهشگر و تاریخ شناس درباره اختلاف فروغی با مصدق و مدرس میگوید »در دورههای پایانی حکومت قاجار و اوایل دوره پهلوی یعنی دورههای پنجم و ششم مجلس، نبردی بین جناح فروغی که جزو موافقان کودتا و تغییر حکومت از قاجار به پهلوی بودند و کسانی که مخالف این جریان بودند مثل مدرس و مصدق وجود داشت که در این جنگ بیشترین حمله به فروغی بود که در مجلس ششم این حملات به اوج رسید؛ البته این به معنی این نیست که همیشه این دو به طور مدام در حال جدال بودند. بلکه دورانی هم بوده است که این دو همزیستی فکری و سیاسی هم داشته اند. اما در خصوص مناقشه مصدق و فروغی در خصوص کاپیتولاسیون هم تجربه نشان داد که فروغی هم میلی به کاپیتولاسیون نداشت. چنانچه طی سالهای بعد از این دعوا و مناقشه، فروغی نیز کاپیتولاسیون را ملغی کرد.(ویکی پدیا)

عباس اسکندری دلایل مخالفت خود با فروغی را اینطور بیان می کند:«این شخص با دست خود نمی کشت، تهدید نمی کرد، کسی را نمی زد ولی ارائه طریق می نمود. از هر سختی و شدتی که نسبت به عامه می شد تمجید می کرد و یک مثل تاریخی می آورد. وقتی کسی را می کشتند، می گفت داریوش هم همین کار را برای اصلاح مملکت نمود، خشایار شا چنین گفت و اسکندر کبیر چنین نمود»(سعیدی 1385)

از طرف دیگر کسانی که جزء طرفداران فروغی هستند، نقش او در پایان اشغال ایران و جلوگیری از تجزیه کشور و تاسیس مراکز علمی و فرهنگی متعدد را بسیار مهم و اثرگذار می دانند. فروغی دارای دو چهره متضاد است، یکی فروغی سیاست مدار، دیگری فروغی دانشمند و ادیب و فیلسوف. در چهره اول تمام مراحل ترقی و مشاغل مهم مملکت را پشت سر گذاشت.  در مقابل از جوانی به امر ترجمه اشتغال داشت، چندین جلد تاریخ جهان را ترجمه و تلخیص کرد که در مدارس آن روز کشور تدریس می‌شد. بعد به تصحیح دیوان‌های شعر پرداخت. دیوان عمر خیام نیشابوری، دیوان حافظ و دیوان سعدی و از همه مهمتر شاهنامه فردوسی به همت او تصحیح و چاپ شده که هنوز نوشته‌های او مورد استفاده است. در تأسیس فرهنگستان و احیاء زبان فارسی نقش مهمی داشت و خود مدتی ریاست فرهنگستان را عهده‌دار بودبه همین جهت کسانی مثل ملک الشعرا بهار، مجتبی مینوی، علامه قزوینی، میرزا ابوالحسن جلوه، میرزا طاهر تنکابنی، جلال همایی، حسین سمیعی، حبیب یغمایی، میرزا عبدالعظیم قریب، داریوش آشوری، موسی غنی نژاد و صدها دانشمند دیگر خدمات فرهنگی فروغی را ستوده اند.(تاریخ شفاهی ایران)

بحث و نتیجه گیری

از آنچه در بالا گفته شد می توان فهمید که  محمد علی فروغی، در دو بخش از زندگی خود دو نوع رفتار سیاسی دارد:

  • از زمان کار در روزنامه تربیت تا رفتن به کنفرانس پاریس؛ در این دوره فروغی تلاش می کند تا با توجه به اصول فلسفی، اخلاقی و علمی در کسب منافع ملی، گسترش آگاهی های عمومی، تربیت نخبه ها و… تلاش کند. با همین نگرش فروغی به ترجمه و نظم دادن به نظریات سیاسی در نشریه تربیت می پردازد، تلاش می کند تا برخی از دروس فقه در مدرسه علوم سیاسی تدریس شود و در کنفرانس پاریس همه تلاشش حفظ منافع ایران است و از زد وبندهای پنهانی دولت ایران با انگلیس شکایت می کند. در این مقطع فروغی بیشتر به آرمان گرایی تمایل دارد.
  • مقطع دوم از موقعی است که او بعد از کنفرانس پاریس تا پایان زندگی است. در این بخش از زندگی فروغی که ظاهرا از خفت نشان دادن دولت ایران در جریان صلح پاریس سرخورده شده است دو سال را در اروپا اقامت می کند که از کارهای او دقیقا اطلاعی در دست نیست و پس از بازگشت به ایران در همه رفتارهای سیاسی خود شرایط موجود، افراد و قدرت های موثر و اقداماتی را که در واقعیت با توجه به شرایط ممکن است را پیگیری می کند. در همین مقطع است که با تشخیص شرایط خاص کشور به رضاخان در رسیدن به قدرت کمک می کند یا برای تغییر افکارش مقدمات سفر به ترکیه را تهیه می کند و… در این بخش از زندگی فروغی با شیوه های واقع گرایانه در دنیای سیاست رفتار می کند.

در خصوص او می توان از دو منظر به یک تحلیل رسید، اول اینکه با دیدگاه توطئه و حمایت خارجی و فرماسونری او را در سیاست موثر بدانیم. دوم اینکه همه اقدامات و اثرگذاری او را از تسلط به علوم روز و نخبگی ذاتی او بدانیم. اما به نظر می رسد درست تر آن است که موفقیت ها و اثرگذاری او را نشات گرفته از دو منظر مورد تاکید قرار دهیم، اول اینکه بر استعداد ذاتی وی تاکید کنیم، دوم ارتباطات و حمایت های مختلف داخلی و خارجی. در مجموع این سیاست مدار کهنه کار تا آخرین روزهای عمر در صحنه سیاست ایران موثر باقی می ماند و با توجه به شناخت که از افراد و قدرت های داخلی و خارجی از وی پیدا کرده و ارتباطاتی که توانسته بود با آنها برقرار کرده بود، نه تنها از مهلکه هایی که تیمور تاش، داور و… را به سمت کشته شدن سوق میداد، جان سالم به در برد بلکه تا آخرین روزهای زندگی منصب یا مناصبی را در دست دارد. در این مدت طبیعتا برخی اقدامات او به منافع ملی کمک کرده و برخی هم نتایج ناگواری برای کشور به همراه داشته است.که هرکدام میتواند زمینه ساز پژوهش های دیگری در این موضوع باشد.

منابع

  • اسلامی روح الله، حكومت مندي در انديشه و كنش محمدعلی فروغی، دوفصلنامه علمي  پژوهشي پژوهش سياست نظري: شماره بيست و ششم، پاييز و زمستان 1398
  • افشار ایرج، یادداشت های روزانه از محمدعلی فروغی، انتشارات افشار 1397
  • باقری عاقل، شرح حال رجال سیاسی نظامی معاصر ایران جلد دوم، نشر گفتار 1380
  • تاریخ شفاهی ایران، نقش فروغی در تاسیس و بقای سلطنت پهلوی، برگرفته از:

http://www.oral-history.ir/show.php?page=article&id=458

  • تقوی مصطفی، نقدی بر کتاب: ایران؛ برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسی ها، مطالعات تاریخی سال دهم زمستان 1391 شماره 39
  • ذوقی ایرج ، چگونگی شکست ماموریت هیات نمایندگی ایران در کنفرانس صلح پاریس، بررسی های تاریخی، شماره 60
  • سعیدی حوریه، محمدعلی فروغی در رویارویی با محمدمصدق، گنجینه اسناد بهار 1385 شماره 61
  • شهبازی عبدالله، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی جلد دوم، انتشارات اطلاعات، 1386
  • غنی مهدی، تربیت ملت به یاری قدرت، مجله بخارا بهمن و اسفند 1388 شماره 74
  • کاظمی باقر، ایران در 1320 شمسی، آینده سال نهم شهریور 1362 شماره 6
  • فروغی محمود، ذکاالملک فروغی و شهرویر 1320، ایران شناسی بهار 1369 شماره 5
  • ویکی پدیا فارسی، محمدعلی فروغی، برگرفته از:
  • ویکی فقه، محمدعلی فروغی

 
 

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه اشخاص مدیر، نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *