نیم نگاهی به امین
روزنامه عصر مردم اطلاعیه ای منتشر کرده بود که بر اساس آن تصاویر دانش آموزان شاگر اول را با قیمتی نسبتا مناسب-۱۵۰۰ تومان- در صفحه اول منتشر می کرد.
مهدی بذرافکن:هر چند ۱۵۰۰ تومانِ سال ۱۳۷۶ عدد خیلی کمی نبود اما به هر حال نسبت به سایر روزنامه ها آن هم برای صفحه اول،می ارزید.
من اما برای تشویق خواهرزاده ام -که آن زمان شاگرد ممتاز کلاس سوم دبستان بود- به دفتر روزنامه عصر مراجعه کردم تا عکس دانش آموز زرنگ خانواده را با قیمت ۱۵۰۰ تومان در صفحه اول روزنامه عصر مردم -که دو سال از عمرش می گذشت- چاپ کنم.
سرتان را درد نیاورم تابستان ۲۶ سال قبل در حدود سنِ ۱۸ سالگی برای نخستین بار امین عطایی را آن جا دیدم.
البته که او را نمی شناختم اما خیلی اتفاقی به واسطه همان عکسِ دانش آموز ممتاز، با او هم کلام شدم و وقتی «آقای عطایی» صدایش می کردند متوجه شدم او همان «امین عطایی» است که در روزنامه عصر مردم ستون «مشق» را می نویسد.
او با حوصله،مودبانه و لفظ قلم حرف می زد و هنگام خداحافظی هم با احترام زیادی برخورد کرد.
امین عطایی آن سال ها با تصویری که در ذهنم از سردبیران روزنامه ها ترسیم کرده بودم مو نمی زد؛یک مرد تقریبا میانسالِ خوش تیپ با مدل ریش پروفسوری و موهای فرق وسط، هرچند آن هنگام او سردبیر عصر مردم نبود.
از آن تاریخ-۱۳۷۶- تا سال ها بعد فرصت هم صحبتی و دیدار با او میسر نشد تا این که چرخ روزگار چرخید و امین عطایی برای دومین بار عضوی از روزنامه خبرجنوب شد. روزنامه ای که عطایی اول بار سال ۱۳۵۸ کار حرفه ای روزنامه نگاری اش را به عنوان طراح و صفحه آرا از آن جا آغاز کرده بود.
من که سال ۱۳۸۰ در ابتدای سنین جوانی وارد روزنامه خبرجنوب شده بودم حوالی سال ۱۳۹۰ -یعنی همان دوره دوم حضور عطایی در روزنامه خبر- با او همسایه شدم؛ سالی که روزنامه خبرجنوب به دلیل ساخت ساختمان جدید به صورت موقت از چهار راه دوم هدایت به بلوار پاسداران نقل مکان کرده بود، من و امین عطایی در طبقه همکف ساختمان زرهی همسایه دیوار به دیوار شدیم.
در اولین دیدار پس از حدود ۱۴ سال آن خاطره قدیمی را برایش بازگو کردم و همان بهانه ای شد تا بیشتر با هم دمخور شویم و کارمان به جایی رسید که زمان پایان کار روزانه، بعضی مواقع که اتومبیل «ماتیز»ش را اهالی خانه، مال خود می کردند! او را به منزل می رساندم.
امین عطایی در روزنامه های شیراز، رفت و برگشت های زیادی داشته، رفت و برگشت هایی که حکایت دور و درازی است از ناپایداری کار رسانه ای در این شهر؛حکایت ماندن ها و رفتن های او در نیم نگاه مثنوی هفتاد من است.
هرچند عطایی با روزنامه خبرجنوب وارد دنیای حرفه ای روزنامه نگاری شد اما به سبب زمان حضور،مسوولیت و تاثیرگذاری اش به عنوان سردبیر در رسانه های شیراز، اغلب او را با روزنامه «نیم نگاه» می شناسند که البته به نظرم برداشت صحیحی است.
عطایی با خبرجنوب آغاز کرد اما اوج شکوفایی اش در نیم نگاه بود؛نوع صفحه آرایی متفاوت و نه لزوما حرفه ای، و تیترهای نسبتا خاص و کارهای نویی که سعی در انجامش داشت از او یک روزنامه نگار موثر ساخت.
حالا و در ماه های انتهایی سال ۱۴۰۲ امین عطایی -نمی دانم برای چندمین بار- وارد روزنامه نیم نگاه شده و سعی دارد به سیاق گذشته، هم در گرافیک و صفحه آرایی و هم در تیترهای چکشی* «مشق» های گذشته را درس کند.
و پایان یادداشت با دو پرسش:
۱-آیا او می تواند در این اوضاع کم رونقی و رکود روزنامه ها و حکمرانی شبکه های مجازی، کورسوی امیدی برای نیم نگاه باشد؟
۲-آیا او دوران حرفه ای رسانه ای اش را در نیم نگاه به پایان می رساند یا باز هم…؟!
پاسخ سوال اولی را تقریبا می دانم. درباره پرسش دوم اما باید منتظر گذشت زمان ماند.
امین عطایی پیشکسوت رسانه های فارس، یکی از سرمایه های فرهنگی-رسانه ای استان است؛ برایش و برایشان «موفقیت» آرزو می کنم.
*تیتر چکشی:این نوع تیتر از دهه ۴۰ با هدف تهییج خواننده وارد مطبوعات ایران شد. درشت نمایی یک کلمه جذاب به همراه یک جمله و یک عکس از ویژگی های این نوع تیتر است.
نظرات کاربران