اخبار 1229 روز پیش
بدون دیدگاه

سلبریتی های محترم ! شاید با کمک شما مصطفی قصاص نشود

صبح که بنا به عادت شروع کردم به جستجو و بررسی اخبار و مطالب روزنامه ها و خبرگزاری ها، با دیدن خبر قصاص نوجوان 17ساله شوکه شدم.مادر مصطفی در شرح ماوقع با خبرنگار خبرآنلاین طوری به جزییات و دلایل وقوع جرم اشاره کرده بود که گویی یک جرم شناس کاربلد با تیم مطالعاتی خویش از یافته های تحقیقات میدانی اش گزارش می دهد.

محمدهادی جعفرپور*

اگر کرونا برای همه ی مردم هزارتا دردسر و مشکل داشت برای ما هزار وصدتا مصیبت با خودش آورد،از بیکاری و بی پولی مردهای محل تا عاطل و باطل شدن بچه هایی که با تعطیلی مدرسه ها همون چند ساعت سرگرمی و دور بودن از محل را هم دیگه نداشتند.مصیبت بعدی نداشتن این موبایل های بزرگ بود که بچه های مردم باهاش درس می خوندن.دو هفته پس از شروع کلاس های مجازی، پدر مرتضی از امام جماعت مسجد محل اجازه گرفت تا پس از نماز مغرب و عشاء با اهالی محل راجع به تهیه گوشی موبایل و تامین مکان مناسبی برای برگزاری کلاس های مجازی صحبت کند.حرف و گفت های آن شب منجر به جمع آوری پول از کسبه و اهالی محل برای خرید دو عدد تبلت،یکی برای دختران و دیگری برای پسرهای محل تا در شبستان مسجد با برنامه ریزی و نظارت بچه های پایگاه مقاوت کلاس های مجازی برگزار شود.

امام جماعت مسجد هم با معلم ها و مدیر مدرسه صحبت می کند تا کلاس های درس دانش آموزان طوری برنامه ریزی شود که ضمن رعایت تعداد بچه ها، هیچ تداخلی بین مقاطع مختلف تحصیلی ایجاد نشود.روزهای ابتدایی برگزاری کلاس در مسجد شوق و ذوق تجربه ای جدید سببی بوده تا بچه ها خیلی منظم و مبادی اداب در کلاس های مجازی حاضر و گوش به فرمان برادرهای پایگاه دست از پا خطا نکنند تا اینکه به مرور یکنواختی کلاس ها و قطع و وصل شدن مدام اینترنت سبب کلافگی بچه ها شده هر یک به فراخور سن و سالشان پیشنهادی برای خروج از این وضعیت کسالت بارمی دهند.

زمانی که حین مطالعه ی گزارش به این مسئله برخوردم که بچه ها برای سرگرمی و بازی، دسته و گروه های چند نفره ای داشته اند ناخودآگاه دوره نوجوانی خودم رابه خاطرآوردم که با درست کردن چنین گروه هایی چه سرگرمی هایی داشتیم،دقیق یادم هست آن زمان سریال چنگیز خان مغول پخش می شد و یکی از سکانس هایی که هنوز در ذهنم مانده خوردن خون به بهانه ی ایجاد شهامت و شجاعت بود، محسن عضو گروهی که من سردسته ی آنها بود ابتدای هر دعوایی با نوک خودکار پشت دستش را زخم می کرد و چند قطره از خون خودش را مثلا می خورد تا به تاسی از آن سکانس به طرف مقابل نشان دهد چقدر شجاع هست.حالا که پس از گذشت چند دهه از آن دوران می بینم هنوز هم یکی از سرگرمی های بچه های جنوب شهر دعوی و کتک زدن یکدیگر است به شدت به معنا و مفهوم وزارت آموزش و پرورش شک می کنم،اینکه پس از چهل سال هنوز فاصله طبقاتی تا این حد حتی در تعریف سرگرمی کودکان سرزمینم دیده می شود و همین تبعیضات غیر منصفانه مقدمات افزایش آمار بزهکاری در این مناطق شده از خودم ویادداشت هایم شرمسار می شوم.

بنا بر برنامه ی اعلامی پایگاه مقاومت مسجد، شروع کلاس های مجازی امیرعباس مقارن با پایان کلاس مصطفی بوده،تقارن زمانی شروع و پایان کلاس های این دو با تاخیرات ناشی از قطع شدن اینترنت و…بهانه ی متلک ها و تیکه انداختن های این دو به هم و پیشتیبانی اعضاء گروه هر یک از سرگروه و به قولی بزرگتر گروه می شده،تا روزی که معلم ها تصمیم می گیرند در همین قالب آنلاین از بچه ها امتحان بگیرند.

رضا یکی از بچه های گروه امیرعباس به عنوان مطلع در پرونده نقل کرده:صبح که خبر امتحان آنلاین توی محل پخش شد،امیرعباس همه ی بچه های گروه را داخل پارک جمع کرد و گفت هر طوری شده باید از ساعت و روز امتحان بچه های مصطفی خبردار بشیم،ازش پرسیدم می خوای چه کار کنی؟گفت هیچی همزمان با شروع امتحان میریم داخل حیاط مسجد و بلند بلند حرف می زنیم و درس می خونیم آنقدر بلند که حواسشون پرت بشه و امتحانشون خراب کنن،هیچ کس جرات نداشت با حرف امیرعباس مخالفت کنه و قبول کردیم اما روز امتحان بچه های پایگاه داخل حیاط مسجد بودند و همین که خواستیم نقشه را اجرا کنیم،مصطفی از شبستان آمد بیرون و بهشون گفت اینها دو ساعت دیگه کلاس دارند اینجا چه کار می کنند؟قبل از اینکه بچه های پایگاه به سمت امیرعباس بیایند و حرفی بزنند،امیرعباس رفت طرف درِ خروجی مسجد و ماهم دنبالش رفتیم ، خودم شنیدم که زیر لب شروع کرد به فحش دادن وپشت هم میگفت میدونم چه بلایی سرت بیارم بچه ننه.

چند روز پس از این اتفاق امیرعباس به بهانه ی طولانی شدن ساعت کلاس مجازی گروهِ مصطفی وارد شبستان شده، شروع می کند به داد و فریاد که چرا ما باید هر روز معطل بمونیم تا کلاس این بچه ننه تمام بشه و… قبل از این که دعوا و کتک کاری دو گروه شروع بشه بچه های پایگاه سر می رسند و قضیه ختم به خیر می شود اما رجزخوانی این دو تا داخل محل ادامه داشته که:

مجید یکی از بچه های گروه مصطفی به عنوان مطلع در پرونده نقل کرده:امیرعباس هر روز سر راهِ مصطفی بود و شروع می کرد به فحش دادن و حرف بد زدن چند مرتبه خودم بهش گفتم این کارها برا چی هست ما همه اهل یک محل هستیم و خوب نیست الکی به هم گیر بدهیم که امیرعباس گفت:برو به سرگروهتون بگو اگر مردی جمعه صبح بیاد داخل پارک مسابقه کشتی و مچ انداختن تا بهش نشون بدهم کی بزرگ بچه های محل هست.جمعه صبح هردو گروه وارد پارک شده کشتی گرفتن و مچ انداختن های بچه ها اگرچه با باخت گروه امیرعباس همراه بوده اما همه چی به خوبی و خوشی رو به پایان بوده که امیرعباس بی هوا با مشت به صورت مصطفی کوبیده و بازی به دعوا تبدیل شده، یک خم دوخم و یک دست دو دست کشتی تبدیل می شود به ضربات چوب و چماق که:

فریاد گوش خراش امیرعباس حکمی شد بر سکوت و سکون هر یک از بچه ها ،خون از شاهرگ گردن امیر عباس فوران می کرد و همه مات و مبهوت، گیج و منگ به امیر عباس نگاه می کردند،مصطفی دو زانو روی زمین افتاده بود و سر به آسمان فریادطور می گفت:خدایا خودت شاهدی من نمی خواستم چاقو بزم،کدام نامرد چاقو داد دست من؟تا رسیدن آمبولانس و پلیس، بچه ها هر کاری کردند تا خونریزی امیرعباس بند بیاد اما عمق زخم وپاره شدن شریان اصلی گردن به حدی بود که تلاش بچه ها فایده ای نداشت و دقایقی بعد مادر امیرعباس سر به آسمان به سر و صورتش می کوبید و زجه زنان از کشته شدن فرزند یتیمش نزد خدا گلایه می کرد.

مصطفی به اتهام قتل عمد بازداشت،بنا به دستور بازپرس و وضعیت روانی وی که مدام دچار تشنج و شوک می شد به پزشکی قانونی معرفی تا شرایط روحی –روانی وی بررسی بنا بر ماده203قانون آیین دادرسی کیفری برای مصطفی پرونده شخصیتی تشکیل دهند.اظهارات مصطفی و غالب بچه ها موید این موضوع است که حین دعوا و کتک کاری امیرعباس و مصطفی هیچ یک چاقو و جسم برنده ی مشابهی که بشود با آن چنین زخمی روی گردن امیرعباس ایجاد کرد نداشتند و خودِ مصطفی هم اصلا یادش نیست که چطور چاقو در دستش قرار گرفته و به گردن امیرعباس زده!!علیرغم اهمیت احراز این موضوع که چاقو متعلق به چه کسی است اما همه ی شواهد و دلایل علیه مصطفی است و وقوع قتل عمد با فعل نوعا کشنده(بند الف ماده290قانون مجازات)منتسب به مصطفی است،تنها راه نجات مصطفی از مجازات قصاص استناد به شرایط سنی وی بوده که بنا بر ماده 91قانون مجازات اسلامی*موضوع احراز رشد وکمال عقلی مصطفی از سوی پزشکی قانونی تایید شده لذا تنها راهِ احتمالی نجات مصطفی از قصاص ،گرفتن رضایت از اولیا دم است.

پدر امیرعباس چند سالی است فوت شده و مادر تنها ولی دم اوست،همین مسئله ی نبودن پدر سبب دخالت های سایر بستگان و مانع تحقق مقدمات مذاکره و جلب رضایت مادر مقتول شده که به موازات قطعیت حکم ،دیری نخواهد بود که حکم قصاص اجرا شود. پس از مرور گزارش نسبتا مبسوط خبرگزاری خبرآنلاین از پرونده ی نوجوان 17ساله مصمم شدم تا برای جلب رضایت مادر امیرعباس دست به کار شده به هر شکل و طریقی که در توانم هست مانع اجرای حکم قصاص مصطفی و جلب رضایت ولی دم بشوم.

در اولین گام باید از طریق وکلای پرونده از کم و کیف موضوع مطلع شوم لذا در گروه های واتسپی همکاران پیامی منتشر کرده از همکاران خواستم تا در شناسایی وکلای پرونده و معرفی بنده به آنها کمکم کنند،کمتر از 24ساعت طول نکشید که پیامی دریافت کردم:سلام اقای وکیل من مادر امیرعباس هستم شنیدم دنبال وکیل های پرونده هستید تا از من رضایت بگیرید خواستم بهتون بگم بیخود خودتون خسته نکنید من از خون بچه ام نمی گذرم.اگر چه معنای ظاهری پیام مادر امیرعباس دستِ رد به هر اقدام و حرکتِ آغاز نشده ای بود اما همین که طرف اصلی مذاکره خودش وارد کارزار شد می تواند نوید بخش و موثر باشد،لذا بدون هرگونه اصرار و خواهشی که سبب تکرار مخالفت ایشان شود بابت مزاحمت ناخواسته ام عذرخواهی کرده،برایشان تاب و توان تحمل این غم واندوه بزرگ مسئلت کردم.

حسب تجربه های مشابه و اخبار منتشر شده از اقدامات موثر هنرمندان عزیزی مانند محسن چاووشی واستاد پرویز پرستویی و…در جلب رضایت و تامین دیه ،بخش عمده ی وقت و انرژی ام را صرف ایجاد ارتباط با ایشان کرده ام بلکه با ورود چنین شخصیت هایی به موضوع فرجی حاصل،مادر امیرعباس راضی به اعلام رضایت شود.برای شروع نیز موضوع این هفته ی خاطرات وکیل را به قصاص نوجوان17ساله اختصاص دادم و امیدوار به لطف خذا و همراهی هنرمندان،ورزشکاران،فعالان اجتماعی و سایر هموطنان عزیزی که در امور خیر پیشقدم هستند.

* وکیل دادگستری

*از جمله اقدامات موثر و قابل توجه قانونگذار در قانون جدید آیین دادرسی کیفری ،توجه به شخصیت متهم و بررسی شرایط روحی-روانی متهم است که در ماده203به ان اشاره و بازپرس مکلف به انجام این امر هست.

*ماده290قانون مجازات اسلامی به تعریف اقسام قتل عمد پرداخته:هرگاه کسی با رفتاری نوعا کشنده موجب قتل فردی شود یا رفتار طرف نسبت به طرف مقابل نوعا کشنده باشد و …قتل عمد رخ می دهد

*در ماده91قانون مجازات اسلامی راجع به این موضوع که آیا امکان مجازات کردن افرادی که هنوز18ساله نشده اند وجود دارد تعیین تکلیف شده است.در جرایم موجب حد(مثل شلاق)یا قصاص(ضرب و جرح و قتل)هرگاه افراد بالغ کمتر از هجده سال ،ماهیت جرم انجام شده یا حرمت آن را درک نکنند یا نسبت به رشد عقلی این فرد شبه وجود داشته باشد و این موضوع توسط پزشکی قانونی تایید شود ،مجازات های قصاص و حد نسبت به چنین فردی اجرا نمی شود.اما اگر رشد عقلی چنین فردی تایید شود مجازات قصاص و حد اجرا می شود.

*وکیل دادگستری

 

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه اشخاص مدیر، نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *