اخبار 1351 روز پیش
بدون دیدگاه

وقتی این پلیس فداکار اهل استان فارس صدرنشین اخبار شد!/عکس

اواخر هفته گذشته بود که خبر فداکاری یک پلیس لاری در صدر اخبار قرار گرفت. این اولین بار نیست که فداکاری پلیس باعث نجات جان افراد بی گناه می شود.

خبرنیوز:اما این بار قضیه با دفعات قبل کاملا متفاوت تر است. این بار یکی از ماموران پلیس در فارس جان دو کودک را نجات داد و از یک حادثه دلخراش جلوگیری کرد.
شعله های آتش در یک خانه مسکونی زبانه کشیده بود و وحشیانه می‌تازید، هر لحظه بر شدت آتش افزوده می شد اما کسی نمی دانست در آن خانه چه خبر است و دو دختر بچه تنها در خانه گرفتار شعله های اتش شده اند. در آن لحظات تلخی که هیچ‌کس تصور نمی‌کرد این دو بچه بتواند جان سالم به در ببرند. تا اینکه پلیس فداکار سرگرد اسماعیل رافعی به داخل خانه رفت؛ حتی لحظه‌ای هم درنگ نکرد با همان لباس وارد مهلکه شد، خودش را به خانه رساند.
سرعت و وسعت آتش آن‌قدر زیاد بود که خطر در کمین این پلیس فداکار هم بود؛ ولی او به این چیزها فکر نکرد با اینکه امکان داشت خودش هم بر اثر شعله های آتش آسیب جدی ببیند، با این حال وقت را تلف نکرد با همان لباس‌ها جانش را کف دستش گذاشت و به دل آتش زد. با هر سختی بود این دو کودک را از آتش نجات و تحویل خانواده داد، کاری که همیشه دوست داشت و از آن لذت می‌برد.
این پلیس در گفت‌وگو با خبرنگار خبرنیوز از تلخ و شیرین‌ های روز حادثه گفت.

چند وقت است که لباس مقدس نیروی انتظامی پوشیده اید؟
الان 23 سال است که دارم خدمت می‌کنم و در نیروی انتامی مشغول به کار هستم.

از همان ابتدا به این کار علاقه داشتید؟
بله؛ من همیشه عاشق کار پلیسی بودم. از اینکه کسی برای کسی کاری انجام بدهم لذت می برم.

ماجرای نجات جان دو کودک از آتش چه بود؟
هفته گذشته بود که برای انجام کاری مرخصی ساعتی گرفتم و در مسیر خانه در حرکت بودم. در وسط راه ناگهان دختربچه 5 ساله ای را دیدم که به شدت گریه می کرد و از این طرف خیابان به آن طرف می رفت. نگرانی و استرس در نگاهش مشهود بود. خودرو را پارک کردم و پیاده شدم. سمت دختر بچه رفتم و به او گفتم عمو جان کجا می روی؟ در حالی که به شدت گریه می کرد گفت خانه مان آتش گرفته و کسی به غبر از خواهرمسه ساله ام در خانه نیست و او الان در میان آتش است. دختر بچه گریه می کرد و من را به سمت خانه شان می برد.
وقتی نزدیک خانه شدیم متاسفانه در بسته شده بود. فرصت زیادی نبود باید هر طور شده بود وارد می شدم در را باز کردم و ناگهان متوجه دود زیادی شدم که تمام خانه را فرا گرفته بود. اولین کاری به ذهنم رسید این بود که شیر گاز را در حیاط ببندم. سریع این کار را کردم. خانه در آستانه انفجار بود. بعد از آن سراغ دختربچه که در میان آتش بود رفته و او را بیرون آوردم سپس به سختی با آب آتش را خاموش کردم. دو دختر بچه گوشه ای نشسته بودند و گریه می کردند. پس از آن سراغ آشپزخانه رفتم و مشخص شد که از داخل آشپزخانه آتش سوزی شروع شده است. بعد از اینکه خیالم راحت شد با معاون اجتماعی تماس گرفتم.
بعد از آن همسایه ها که متوجه موضوع شده بودند داخل حیاط آمدند از آنها شماره صاحبخانه را گرفتم و به او گفتم که خانه اش آتش گرفته است. صاحبخانه سریع آمد. پس از اینکه وضعیت مساعد شد من دو کودک را تحویل دادم و می خواستم از خانه خارج شوم که مادر بچه ها و دختر دیگرش از بیرون آمدند. من خوشحال از اینکه دو دختربچه نجات یافته بودند آنجا را ترک کردم.

اگر چند ثانیه دیرتر وارد خانه می‌شدید، آیا دختر سه ساله زنده نمی‌ماند؟
وضعیت خیلی بدی داشت؛ حتی یک ثانیه هم سرنوشت‌ساز بود. باید سریع او را بیرون می آوردم در غیر این صورت…

 

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه اشخاص مدیر، نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *