مواظب آجرهای صمیمت باشیم!
صحبتش را با کلماتی شروع کرد که اگر کسی آنها را خطاب به من میگفت دلخور میشدم. اما او در جوابش فقط خندید و به راه خود ادامه دادند.
♦دکتر مریم السادات شاه امیری
آن دو نفر در ادامه مسیر به نوجوان دیگری رسیدند که با احترام با او احوال پرسی کردند و رفتند و من تمام مدت پشت سرشان بودم. مدرسهشان در مسیر پیاده روی روزانهام قرار دارد و من هر روز نوجوانانی مانند آنها را در مسیرم میبینم.
چیزی که گاهی باعث سردرگمیام میشود ارتباط میان صمیمت و احترام است. اینکه چرا هرچه روابط بین انسانها رسمیتر میشود احترام بینشان افزایش مییابد و گاهی کمترین سطح از گفت و گوی محترمانه بین صمیمیترین دوستان جریان دارد، در حالی که ارزشمندی دوستمان برایمان بسیار بیشتر از افرادی است که با آنها رسمی صحبت میکنیم.
گاهی حتی در گفت و گو با فرزندمان خیلی از حقوقی که برای مهمانمان در نظر میگیریم را زیرپا میگذاریم اما در روابط اجتماعی احتمالا خوش مشرب و مودب هستیم. البته احترام هم فقط در کلام نیست. گاهی رفتارمان یا کنایه هایی که میزنیم به مراتب رنج آورتر از کلام مستقیممان میشود.
میخواهم بگویم نباید صمیمیت بینمان چارچوبهای احترام و مرزهای عزت نفس طرف مقابل را در هم بشکند.
شاید هرگز ندانیم اما در اوج صمیمت هم دلمان از حرف نزدیکترین عزیزانمان میشکند و همین مورد، آجرهای صمیمت را دانه دانه فرو میریزد. نه همین امروز اما احتمالا چند سال بعد فاصلهمان بیشتر میشود. آنقدر که سالها بعد همدیگر را به درستی نمیشناسیم. شاید گاهی لازم باشد قبل از آنکه دیر شود اصولمان را در هم شکسته و از نو بسازیم.
نظرات کاربران