به لطف شما یک ساله شدم اخوی گُلم!
حس «قدردانی» و «قدر شناسی» یکی از صفات خوب انسان هاست. صفت خوبی که شامل حال انسان های خوب است. صفتی که هر که برخوردار باشد از غنیمتی بزرگ سرشار است.
با این مقدمه کوتاه متن محمدهادی جعفرپور وکیل با تجربه و «قدرشناس» دادگستری خطاب به یکی از دوستانش را بخوانید؛کمی طولانی است اما به خواندش می ارزد.
****
یکسال از حضورم در عرصه رسانه،خاصه خبرگزاری محترم خبرآنلاین می گذرد و در این مدت کوتاه برابر با سال ها مطالعه، آموخته ام .
زمزمه های شیوع کرونا مقارن شده بود با مطرح شدن پیشنهاد تصویب آیین نامه ای برای لایحه قانونی استقلال کانون وکلا در قوه قضاییه! بنا بر احساس انجام وظیفه و دغدغه های صنفی باید کاری میکردم،چند هفته ای بود که با هادی همکار جوان و خوش قریحه ام آشنا شده بودم،بدون قرار و مدار پیشین پا در رکاب هم شدیم تا برای رشد و تعالی خانه ی صنفی تلاش کنیم.
نامزدی انتخابات هیات مدیره هم مزید بر علت شد تا هادی را در قامت مشاور و رفیق، همراه خوب وبرادری صادق ببینم.
با مطرح شدن موضوع آیین نامه مطلبی را در قالب استوری تهیه کرد تا در صفحه ام کارکنم،به موازات این استوری،ایده و فکر گفتگو با همکاران پیشکسوت در برنامه لایو اینستا به ذهنمان رسید. لذا دست به کار شده، شاید در طول روز بیش از بیست تماس و چندین پیام جهت هماهنگی های لازم انجام می دادم که لطف دوستان و بازتاب خوب گفتگوها سبب انگیزه ی مضاعف و تلاش بیشتری می شد ،آن روزها کمتر کسی مانند امروز با لایو اینستا آشنا بود لذا جذب مخاطب کار ساده ای نبود اما موضوع و مهمانان گفتگو به قدری جذابیت داشتند که هزاران نفر فیلم لایوها را دنبال می کردند.
در این بین بنا به ضرورت رسانه ای شدن موضوع و جبران فقد رسانه در کانون وکلا سعی کردم با برخی اصحاب رسانه و اشخاص شناخته شده ی این عرصه باب گفتگو را باز کنم.پس از گفتگو با مهندس عباس عبدی برخی دوستان سوال کردند چرا سراغ چهره های اصولگرا نرفته ای ؟ همین ایراد سبب شد که بلافاصله عبارت فعالان رسانه ای جناح اصولگرا را در فضای مجازی جستجو کردم،تصویر و سوابق چند چهره ی شاخص و مطرح اصولگرا بر صفحه مونیتور نقش بست ،چهره و سپس سوابق یک تن از ایشان برایم جذاب تر از سایرین بود .
محمد مهاجری را با فرمت های مختلف در اینستاگرام جستجو کردم تا از طریق دایرکت به او پیام دهم، بالاخره صفحه ی محمد مهاجری را پیدا کردم:سلام ببخشید مصدع اوقات شدم،این صفحه متعلق به جناب مهاجری است؟پاسخ دادند بله درخدمتم،گفتم یعنی واقعا خودتون هستید؟ گفتند:ارادتمندم.ابتدا باور نمی کردم که صفحه توسط خودش اداره می شود تا اینکه شماره تماس رد وبدل شد.
پس از مختصر توضیحی از سوابق و اقدامات صورت گرفته در راستای برنامه ها، از ایشان دعوت کردم تا در باب نهاد وکالت گفتگویی در برنامه لایو داشته باشیم،مخالفت او این عبارت بود:”در باب وکالت سوادی ندارم”
اصرار بنده و تشریح دلیل اصرارهایم سبب لطف ایشان و قبول گفتگوشد.پیش از آغاز لایو سعی کرده بودم با مرور مطالب و بیوگرافی ایشان اندکی با خصوصیات اخلاقی و حرفه ای جناب مهاجری آشنا شوم که با سلام و علیک ابتدایی آغاز برنامه ناخودآگاه اطمینان خاطری برایم حاصل شد که فارغ از هرتکلفی گفتگو را ادامه دادم،بازتاب این گفتگو در رسانه ها با تیترهایی از سخنان محمد مهاجری برای جامعه وکالت ماندگار شد از جمله این تیتر که:اصلاح نگرش جامعه به حرفه وکالت ضروری است.
ادامه گفتگوها با آقا محمد مهاجری برایم درس و تجربه ای ماندگار رقم زد. نقطه عطف گفتگو پیشنهادی بود که حاصل سال ها تجربه ی او در عرصه رسانه و نگاه مبتنی بر دانش رسانه ای اش به مسائل اجتماعی بود. پیشنهاد کرد بهتر است وکلا اتفاقات و چالش های حرفه ی وکالت را به زبان ساده برای مردم نقل کنند که برای انجام اینکار ضمن اعلام آمادگی در کمک و همراهی، نقل خاطرات پرونده ها به زبان ساده را پیشنهاد کرد.همین پیشنهاد و قول کمک و همراهی کافی بود تا در من انگیزه ی نوشتن را صدچندان کند.به فاصله دو سه روز پس از گفتگو با ارسال پیام از او رخصت گرفته اولین خاطره ی خودم را از یک پرونده ی خانوادگی فرستادم. یک ماه و چند روز چشم انتظار پیام و پاسخ بودم که اوایل تیرماه چشمم به پیام سراسر مهر برادربزرگوارم افتاد که علت تاخیر در پاسخ را مشکل نرم افزاری گوشی اعلام کرد و در پی این موضوع خبر انتشار اولین خاطره ی وکیل حکمی شد به اذن پرواز من درآسمان رسانه .
.8تیرماه99اولین خاطره ی وکیل که منتشر شد برابر بود با شروع تلمذ و شاگردی من محضر جناب مهاجری و این سرآغاز ،سیاه مشق های مرا به یادداشت های صنفی-اجتماعی تبدیل کرد.طوری که این روزها یکشنبه ها صبح هزاران مخاطب خاطرات وکیل را مرور می کنند ویادداشت های صنفی-اجتماعی من لابه لای مطالب بزرگان عرصه رسانه دیده می شود .
8تیرماه1400زادروز یک سالگی من است در مسیری تازه و راهی نو که جز با لطف و محبت محمدمهاجری گشوده نمی شد.از آن روز هرگاه اسمش را می خواهم بنویسم، یک پیشوند دوکلمه ای به آن می افزایم:”اخوی گلم”
نظرات کاربران