شجریان به روایت شجریان: ماجرای افسردگی خسرو آواز ایران + عکس
از علایق شخصی و هنری استاد شجریان تا ماجرای کنسرتهای پرحاشیهاش در دهه ٧٠ و علل قوت گرفتن بیماریاش در سالهای اخیر، مطالبی است که در این پست میتوانید بخوانید.
از اعتراض به سنگاندازیها تا لغو کنسرت به عشق مردم/ آنقدر خستهام که به جان آمدهام!
همه هنرها مشکل است، اما از نظر محمدرضا شجریان نستعلیق از همه مشکلتر است، باشو غریبه کوچک را دوست دارد و در نوروز سال ٧٨ که با خبرنگار مجله روزهای زندگی به گفتوگو نشسته، هنوز موفقنشده “خانه دوست کجاست” را ببیند، اما دوست داشته به تماشایش برود.
همواره در طول سالهای کار مداوم علاقهمند بوده به سینما برود، اما وقتش را نداشته و این را بارها در مصاحبههایش گفته است. در میان بازیگران سینما عزتالله انتظامی، فنیزاده، علی نصیریان، محمدعلی کشاورز، داریوش ارجمند و فخری خوروش و در میان تئاتریها بازی ارحام صدر مورد پسندش هستند. بیشتر صدای سیدحسین طاهرزاده و قمر را گوش کرده و در دهه ٧٠ هر بار مطبوعاتیها پای صحبتش نشستند، دغدغه موسیقی را داشته و گفته که آواز ایرانی در حال پسروی است.
عکس و تصاویر زیادی در رسانهها هست که نشان از انس و دوستی شجریان با زمین و خاک و کشاورزی است و البته در دهه ٤٠ هم مدتی را در وزارت منابع طبیعی خدمت کرد. “خاک را دوست دارم مثل معشوقم میماند و گل و گیاه هم برآمده از آن خاک است و دوست دارم در تنهایی بیشتر وقتم را با گل و گیاه بگذرانم.” پیشتر در مصاحبه با مجله روزهای زندگی اینها را گفته بود و اینکه چقدر خانواده برای او در اولویت قرار دارد. “آنقدر که به فرزندانم افتخار میکنم به هنرم نمیکنم.”
تجربه همکاری با علی حاتمی در دلشدگان
کمتر به سینما میرفت، اما در دهه ٧٠ یکی از مهمترین همکاریهایش در سینمای حاتمی و با آهنگسازی حسین علیزاده شکل گرفت. “در سفر بودم که شنیدم آقای حاتمی تماسگرفتهاند و قصد ساختن فیلمی درباره موسیقی سنتی را دارند، فکر کردم قصد مشورت دارند، اما در بازگشت صحبت بسیار شد.” خلاصه اینکه با گوشکردن قطعات و موسیقی که توسط حسین علیزاده برای متن فیلم ساخته شده بود، همکاری را با گروه آغازکرد و نتیجه شد یکی از آثار مهم سینمای ایران درباره موسیقی و بعدها دربارهاش گفت: “آن کار را با افتخار کردم.”
به جان آمدهام
شماره ٦ مجله نوید فضیلت در سال دوم انتشار که زمان آن هم به اوایل دهه ٧٠ برمیگردد، با این سوال که شجریان کجاست، چه میکند و چرا کمتر میخواند؟ سراغ او رفت. شرح پاسخ شجریان در کتاب خسرو خوبان که توسط مهران حبیبینژاد جمعآوریشده، آمده است. او از بیتفاوتیها، مشکلات و سنگاندازی گفته است. “من یک نفرم و برای دیدن هزاران نفر در سراسر کشور عزیزم چه میتوانم بکنم که به حد ذرهای در مقابل دریای مهر و محبت آنها ابراز وجود نمایم، جز اینکه در روی صحنه کنسرت با آنها مواجه شوم و به نیروی لطف و تشویق آنها برایشان بخوانم و از عنایت بیشترشان برخوردار شوم. افسوس که امکانات بسیار ناچیز است، زیرا بعد از انقلاب که این همه کارهای عمرانی و ساختمانی انجام شده، اما حتی یک سالن کنسرت هم ساخته نشده است.”
“تصمیم به برگزاری کنسرتی گرفتهام که قرار است در اصفهان برگزار شود، اما از این بابت با صد جور مانع روبهرو بوده و هستم. البته مشکل ما مسأله تحصیل اجازه از وزارت ارشاد یا سازمان کنسرتها نیست، بلکه مشکلات سلیقهای و فردی در این زمینه است و در نتیجه من که میخواهم یک کنسرت برای تأمین مخارج اتمام ساختمان مدرسه مجهزی در آن منطقه صدمهدیده مملکتم برگزارکنم، آنقدر خسته شدهام که میتوانم بگویم به جان آمدهام.”
شجریان درباره برگزارنشدن کنسرت در ایران از مشکلات آن گفته است و اینکه گذشتن از آن هفت خوان رستم آدم را از پا درمیآورد. “نمیدانم چرا باید اینقدر گرفتار و نگران باشیم و دست و دلمان بلرزد تا کنسرتی برگزار کنیم. من هم خستهام و به همین علت بیشتر گوشهگیری میکنم و میاندیشم. بهتر آن است که بروم در گوشهای و ضمن مطالعه و تمرین و نگارش به کارهای دیگری بپردازم که دور از گرفتاری و جنجال و موجب حفظ سلامت جسم و روح و روان باشد، اما مردم مهربان و متوقع اجازه نمیدهند و من هم در مورد آنچه سالها آموخته و کسب کردهام، احساس مسئولیت میکنم. دریغ که با چنین احساس و آسایش خیال، دائما در زدوخورد با چنین مسائلی هستم.”
در آن روزها و سالها فشارها بر فضاهای هنری و بهویژه حوزه موسیقی و کنسرتها بسیار بیشتر از حالا بود، بنابراین موزیسینها هم اجراهای بسیار کمی داشتند. برای شجریان شاید وضع کمی پیچیدهتر شده بود، از یک سو درخواست مخاطبان و از سوی دیگر خواست خود برای رفتن روی صحنه و دیدار با مردم باعث میشد که هرازچندگاهی تصمیم به برگزاری کنسرت بگیرد، اما برخوردها او را افسرده و از این کار دلزده میکرد.
شجریان در گفتوگویی که سال ٧٧ با مجله راه نو داشته، دراینباره گفته است: “سهسال قبل در کنسرتهای نمایشگاه، اوضاع را به گونهای پیش بردند که مردم مورد توهین قرار گرفتند، برای آنها مزاحمتهایی ایجاد شد و با مشکلات بسیار برای تهیه بلیت مواجه بودند. از راههای دور با خلوص و اعتقاد میآمدند تا ساعاتی را با اشعار حافظ و سعدی بگذرانند، ولی در بیرون سالن بسیار معطل و اذیت شدند. فردی آمده بود و به مردم توهین کرده بود. مجموعه این مسائل باعث شد که شب چهارم کنسرت را تعطیل کنم، چراکه دیدم اثر سوء این رفتارها بسیار بیشتر از موارد مثبت کنسرت است. نمیتوانستم تحمل کنم که به شنوندههای من، به مردمی که با عشق و علاقه به کنسرتها میآیند، توهین شود. به همین دلیل در چند سال اخیر در ایران کنسرت نداشتم.” اینگونه سنگاندازیها در دهه ٨٠ اگرچه نسبت به دهه ٧٠ کمتر شده بود، اما هنوز هم کنسرتهای شجریان را تحتتأثیر قرار میداد، بنابراین پس از اجرای تیر سال٨٧ همراه با گروه شهناز دیگر مجال ساز و آواز در تهران و روی صحنه تالار بزرگ کشور یا تالار وحدت را نیافت و مجبور به گوشهنشینی شد.
شجریان و مبارزه با بیماری
در اواسط دهه ٩٠ به واسطه شدت یافتن بیماری دیگر دیدار استاد آواز ایران خیلی دیر و دور شده بود برای مردم. سالها با آن مبارزه کرده بود، اما از یک جایی به بعد دیگر نشد که بتواند، تا جایی که حسین علیزاده سال ٩٥ لب به سخن باز کرد و در گفتوگو با شرق از دلایل قوت گرفتن بیماری در جسم و جان شجریان گفت. “شجریان کسی بود که هیچ وقت نمیدانست افسردگی چیست. بیماریاش هم طوری نبود که بتواند شجریان را از راه خودش باز دارد! امیدوارم معجزهای باشد که استاد شجریان صحیح و سالم به ایران برگردد و همه مردم و ما را خوشحالکند. موضعی که در قبال شجریان اتخاذ شد، باعث افسردگی او شد. شجریان بلد بود با این بیماری مقابله کند؛ کما اینکه سالهایسال مقابله کرد و کسی از بیماریاش خبر نداشت، همیشه قدش را افراشته دیدیم و لبش را خندان و آوازش را شنیدیم و نمیدانستیم چنین مریضی هست و او میتوانست تا آخر عمرش هم به خوبی با بیماری مقابله کند، ولی وقتی گرما و قدرت و انرژی مردم از او گرفته شد، بیماری شجریان عمیق شد و این اتفاق افتاد.”
سرطان، میهمانی که از اوایل دهه ٨٠ با آن مدارا کرده بود، شنبه بیستوپنجم مرداد برای چندمین بار او را روانه بیمارستان جم کرد و بعد هم بازار شایعات داغ شد، البته گویا فعلا خطر رفع شده و احتمالا تا چند روز دیگر از بیمارستان مرخص خواهد شد.
نظرات کاربران