اخبار 2431 روز پیش
بدون دیدگاه

اشک های ناتمام سروش رفیعی

می گفت:”خدا کند بتوانم خودم را کنترل کنم؛دیدن کودکان بی سرپرست معلوم، حالم را عجیب دگرگون می کند”.


می گفت:”نیازی به حضورم نیست؛هرآنچه کمک بتوانم، دریغ نمی کنم.”

با این حال دلش طاقت نیاورد؛ او به موسسه خیریه ای رفت که نزدیک به 350 معلول جسیمی و ذهنی که عموما بی سرپرست هم بودند نگهداری می شدند.

باورش سخت بود. این همان سروش رفیعی است؟ از وقتی برای بازدید وارد ساختمان نگهداری بجه های معلول شد اشک هایش تمامی نداشت؛ باورکردنی نبود شاید نزدیک به یک ساعت و 30 دقیقه آرام آرام اشک می ریخت.

او تنها اشک می ریخت وقتی کودکان دچار شده به بیماری های سختی مانند اوتیسم و…. را می دید…

منبع:روزنامه خبر ورزشی

 

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه اشخاص مدیر، نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *